از انتخاب های سوپرمارکتی در بلایند دیت تا انتظار پرنسس های بابا از رابطه!

    Home  /  جشن  /  از انتخاب های سوپرمارکتی در بلایند دیت تا انتظار پرنسس های بابا از رابطه!

از انتخاب های سوپرمارکتی در بلایند دیت تا انتظار پرنسس های بابا از رابطه! Image

از انتخاب های سوپرمارکتی در بلایند دیت تا انتظار پرنسس های بابا از رابطه!

به گزارش صد کادو، بپذیریم یا نه فرهنگ آشنایی و ازدواج هم مانند خیلی چیزهای دیگر تغییر کرده است؛ هرچند هنوز هم شاهد ازدواج های سنتی هستیم، ولی اکنون «بلایند دیت»ها هم به یکی از طریق های آشنایی تبدیل گشته اند که اتفاقا اگر با تعصب به آنها نگاه نکنیم، تصویری شدنشان می تواند نشان دهنده نکات مهمی از باورهای نسل جدید باشد. کسانیکه در گذر از یک جامعه سنتی به یک جامعه مدرن قد کشیده اند و حالا در چنین فضایی وقتی مقابل دوربین «بلایند دیت» می نشینند و یک لیست بلندبالا از اولویت های آشنایی و ازدواج خود مطرح می کنند که ملغمه ای از تمام چیز است.
به گزارش صد کادو به نقل از ایسنا، «بلایند دِیت» یا «ملاقات کور» اصطلاحی است مبین قرار ملاقات بین یک دختر و یک پسر که شناخت قبلی از یکدیگر ندارند و مقرر است مقابل یک دوربین روبروی هم بنشینند؛ در رابطه با خود و افکارشان صحبت کنند و در آخر به این نتیجه برسند که می توانند با هم وارد رابطه شوند یا خیر؟ نوع جدیدی از آشنایی که شاید شنیدن تعریفِ روند آن طبیعی به نظر برسد؛ چون بالاخره دختر و پسر باید در یک جایی با هم آشنا گردند، اما با دقت در محتوای ویدیویی «بلایند دیت »ها که دیگر میتوان گفت فضای مجازی را تسخیر کرده است؛ متوجه می شویم یک جای کار می لنگد.
ما با رواج پدیده ای مواجه هستیم که دوربین خویش را دقیقاً وسط رابطه ها گذاشته است؛ رابطه هایی که با مشاهده همین ویدئوها مشخص می شود «پول» نخستین یا یکی از مهم ترین اولویت های شکل گیری آن است، افراد سواد رابطه درستی ندارند، نگاهشان به ازدواج فانتزی است و مواردی از این دست که نشان دهنده اتفاقات بطن جامعه است.
در این حوزه دکتر مرجان علی قارداشی _ روانشناس با تکیه بر این که در ابتدا باید دید هدف از «بلایند دیت »ها چیست؟ به ایسنا توضیح می دهد: این ملاقات بر این اساس پیش می رود که در ابتدا زن و مرد یکدیگر را نمی بینند و فقط بر مبنای یکسری سوال باهم آشنا می شوند؛ ازاین رو میتوان گفت بطور قطع هدفِ چنین ملاقاتی آن هم در یک شوی تلویزیونی رسیدن به مبحث ازدواج نیست؛ بلکه منظور یافتن یک پارتنر و جلو بردن روابط دختران و پسران است.

«بلایند دیت»ها؛ از خواستگاری سنتی تا چت روم های یاهومسنجر
او ضمن اشاره به این که بعضی از این «بلایند دیت »ها با شیوه هایی دیگر ضبط می شوند که نشان دهنده حضور دختران و پسران مذهبی است، می گوید: در فرهنگ خواستگاری سنتی هم دختران و پسران بر مبنای شنیده ها و تعاریف دیگران به یکدیگر معرفی می شدند و بعد تازه یکدیگر را ملاقات می کردند و اگر همه چیز خوب پیش می رفت مبحث ازدواج مطرح می شد؛ ازاین رو شاید بتوان شباهت هایی بین «بلایند دیت»ها و خواستگاری های کاملا سنتی قدیمی پیدا کرد که دختر و پسر بدون هیچ پیش زمینه ای با یکدیگر آشنا می شدند. ازاین رو تصور می کنم «بلایند دیت »های مذهبی شبیه همان خواستگاری های سنتی است و اتفاق عجیب و غریبی نیست.
این روانشناس ادامه می دهد: درمورد موارد غیر مذهبی هم حدودا با همان چیزی مواجه هستیم که سال ها قبل در بستر یاهومسنجر و چت روم های آن شکل می گرفت که آدم ها با یکدیگر آشنا می شدند و پس از آن قرار حضوری می گذاشتند و همدیگر را ملاقات می کردند. بر این اساس «بلایند دیت »ها را یک فرهنگ جدید نمی دانم بلکه با شکل امروزی بیشتر شبیه یک آیتم تصویری جذاب است که دختران و پسران خوش تیپ و خوش قیافه را مقابل دوربین می نشاند و ما با باورهای آنها آشنا می شویم.
او «بلایند دیت »ها را عاملی برای تغییر فرهنگ ازدواج نمی داند و تاکید می کند: این ویدیوهایی که ترند می شوند به نظر بیشتر محتوایی برای تماشایی شدن هستند. چیزهایی که می تواند فرهنگ و ساختارهای ازدواج را تغییر دهد موضوعات مهم تر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و… است و نه وایرال شدن یکسری ویدئوها در فضای مجازی.

«بلایند دیت »ها اسم روی دختر مردم می گذارد؟
علی قارداشی در جواب این پرسش که آیا عیان شدن روابط در فضای مجازی قبل از جدی و رسمی شدن می تواند صدمه هایی برای طرفین به وجود آورد یا خیر؟، توضیح می دهد: جامعه ما بستری سنتی داشته که افراد کنار یکدیگر با اصطلاح قبیله ای زندگی می کردند و از خاله و عمه گرفته تا همسایه ها اجازه اظهار نظر و دخالت در زندگی دیگران را به خود می دادند. اما جامعه هرچه بسمت مدرن تر شدن پیش رفت، دایره اظهار نظرها و دخالت ها کوچک تر شد و در نهایت به اظهار نظر پدر و مادر رسید؛ موضوعی که هم اکنون در بین والدین نسل جدید هم کمتر دیده می شود و تصمیم گیری در رابطه با زندگی را به خود فرزندان محول کرده اند. ازاین رو عیان نکردن یک رابطه که جدی نبوده در گذشته با عنایت به دلایلی که ذکر کردم منطقی به نظر می رسید، اما هم اکنون دیگر اهمیت این مورد کمتر شده است. قبلا شاید به صرف یک ارتباط کاری یا تحصیلی بین زن و مرد می شنیدنم که «اسم روی دختر مردم گذاشتن» اما هم اکنون دیگر نوع روابط به سمتی رفته است که این مورد هم کمتر شده است. افراد می دانند که زن و مرد در محیط های متعدد با یکدیگر آشنا می شوند و در ارتباط هستند و این ارتباط الزاما در طیف یک آشنایی عاشقانه قرار نمی گیرد و این ماجرا سبب گشته است که حالا حتی اگر یک رابطه ای که هنوز رسمی نشده است هم بین افراد علنی شود دیگر مثل گذشته تبعاتی نداشته باشد.
ویدیوهای «بلایند دیت» به هیچ عنوان آموزنده نیست و تنها تماشایی و سرگرم کننده است. این ویدیو قرار نیست چیز خاصی به فرد اضافه کند، محتوای صحبت ها مشکلاتی دارد و اگر با حضور یک مختصص روند گفتگو پیش می رفت بهتر بود. مطرح شدن یک سری از مباحث و سوالات در قرار اول از اساس اشتباه است، اما در این برنامه شاهد آن هستیم
او ضمن اشاره به این که نمی توان گفت تازه به پدیده آشنایی دختران و پسران و علنی شدن این روابط رسیده ایم، ادامه می دهد: از خیلی سال پیش این روند درحال رخ دادن است اما جامعه ما تا مدت ها این مورد را انکار می کرد. جامعه ما معمولاً به شکل زیرزمینی بسمت زندگی مدرن حرکت می کند؛ یعنی بعضی اتفاقاتی که در همه جای دنیا رخ می دهد در ایران هم رخ می دهد، اما به اصطلاح قایمَکی و به شکل مخفی. هرچند این روند هم تا یک جایی به این شکل ادامه پیدا می کند، بعد وارد سطوح دیگری شده و بالاخره در رابطه با آن صحبت می شود. عیان شدن روابط خیلی وقت است که مطرح می شود و نگاه جامعه هم به این مورد تغییر یافته است.

یک دوربین در وسط رابطه!
این روانشناس می گوید: مطرح شدن روابط خانم ها و آقایان مرزی است که در بسیاری از کشورهای دنیا از آن عبور شده است. در باور سنتی قدیم وقتی مرد و زن غریبه ای با یکدیگر صحبت می کردند باید منجر به ازدواج و تشکیل خانواده می شد درحالی که هم اکنون این گونه نیست و آدم ها به مرور با یکدیگر آشنا می شوند و روند آشنایی کم کم پیش می رود که مشخص شود آیا اصلا این دونفر مناسب یکدیگر هستند یا خیر؟ این محتوایی که ما در ویدئوهای «بلایند دیت» می بینیم، ترویج چیزی نیست بلکه تنها دوربین را وسط رابطه گذاشته اند. اگر در این قرار ملاقات ها می بینیم که دو طرف در حال گفتن چرندیات هستند، دقیقاً بین جامعه هم این اتفاق می افتد و چیزی نیست که این برنامه آنرا ترویج کند بلکه تنها آنرا روایت می کند. برخی روابطی که هم اکنون شکل می گیرد دقیقاً همین شکلی است و هرچقدر سن و تحصیلات بچه ها کمتر است، نوع نگاهشان به رابطه هم متفاوت می باشد.
او اعتقاد دارد که بنگاه های همسریابی هم حدودا همین کار «بلایند دیت »ها را انجام می دهند و ادامه می دهد: فقط تفاوت اینست که آنجا خبری از دوربین نیست.
این روانشناس ضمن اشاره به این که زن و مردی که قبول می کنند مقابل دوربین بنشیند و در رابطه با خود و افکارشان صحبت کنند، شخصیتی دارند که از مطرح شدن روابط خود اِبایی ندارند، بیان می کند: این افراد در نهایت احساس می کنند بعنوان یک انسان بالغ، گدارند فردی را برای ازدواج انتخاب می کنند و کار اشتباهی هم نمی کنند. شاید صحبت کردن در رابطه با افکار و عقاید برای افراد درونگرا و محافظه کار مقابل دوربین سخت باشد، اما یک گروهی هم انتخاب می کنند که مقابل دوربین در رابطه با یک انتخاب صحبت کنند.

یک قرار ملاقات تماشایی، اما پر از اشتباه!
علی قارداشی ویدیوی «بلایند دیت»ها را فاقد هرگونه پایه و اساس علمی می داند و تاکید می کند: ویدئوهای «بلایند دیت» به هیچ عنوان آموزنده نیست و تنها تماشایی و سرگرم کننده است. این ویدیو قرار نیست چیز خاصی به فرد اضافه کند، محتوای صحبت ها مشکلاتی دارد و اگر با حضور یک مختصص روند گفتگو پیش می رفت بهتر بود. مطرح شدن یک سری از مباحث و سوالات در قرار اول از اساس اشتباه است، اما در این برنامه شاهد آن هستیم.
او ادامه می دهد: به صورت کلی باید به جای یک مجری و گرداننده، یک متخصص آنجا می نشست و دست و غلط صحبت ها را بررسی می کرد؛ آن وقت شاید ویدئوهای «بلایند دیت» جنبه آموزشی هم پیدا می کردند.

بدون تعصب روابط را هدایت کنیم
او اعتقاد دارد که نمی توان مقابل گسترش و رواج «بلایند دیت »ها ایستاد و باید آنها را در قالب های درست هدایت کرد و می گوید: وقتی یک پدیده در جامعه رخ می دهد به جای این که مقابل آن قرار بگیریم باید آنرا هدایت کنیم؛ بخواهیم یا نخواهیم شکل روابط تغییر یافته است، پس به جای یک برخورد سختگیرانه و متعصبانه باید به آن شکل و فرم بدهیم. اگر یک رفتارشناس و متخصص علوم رفتاری یا درمانگر در چنین جلسه ای حضور داشته باشند، به محتوای ذهنی بچه ها کمک می نماید. وقتی فردی می گوید فلان خط قرمز را دارد باید از او پرسیده شود که چرا این مورد خط قرمز است؟ از طرفی این که فردی در یک برنامه ویدیویی بیاید در رابطه با همه زخم ها و دردهایش صحبت کند کار غلطی است چون در جامعه امکان دارد افراد سو استفاده گری هم حضور داشته باشند که بخواهند از صدمه هایی که فرد در ویدیو مطرح کرده است ضد او استفاده نمایند ولی اگر یک رفتارشناس در این ملاقات حضور داشته باشد، بدون ورود زیاد به لایه های افکار فرد می تواند گفتگو را هدایت کند.
این روانشناس ادامه می دهد: بر اساس همین ویدئوها گاهی سوالاتی در قرار اول مطرح می شود که فاجعه است. وقتی فرد از خطوط قرمزش صحبت می کند، مستقیما به ترس هایش در رابطه اشاره دارد و چرا باید فردی یکی از موضوعات عمیق شخصی خویش را در قرار اول آن هم مقابل دوربین مطرح کند؟ حتی سایر سوال ها هم هوشمندانه مطرح نشده است و اگر یک رفتارشناس حضور داشت شاید حتی به مردم آموزش می داد که باید برای قرارهای اول خود چه سوالاتی بپرسند و به چه نقاطی از زندگی هم ورود کنند.

پرنسس ها کار نمی کنند!
او ضمن اشاره به جمله «من پرنسس بابامم و سر کار نمی رم» که یک دختر در ویدیوی «بلایند دیت» به زبان می آورد، می گوید: این برنامه دوربینِ خویش را وسط زندگی مردم گذاشته است و قرار نیست چیزی را القا کند؛ واقعا این باور که دختری بگوید «من پرنسس پدرم هستم» چیزی نیست که منحصر به این ویدئوها باشد و در سطح جامعه هم این باور در بین برخی افراد شکل گرفته است.
علی قارداشی اعتقاد دارد که «پول» نخستین معیار برخی برای انتخاب همسر شده است، اما در عین حال تاکید می کند: این که پول تا چه اندازه معیار مهمی باشد یا نه مبحث دیگری است، اما آن چه که می بینیم اینست که جامعه بسمت لوکس شدن پیش می رود و فرد به جهت اینکه حداقل های زندگی را فراهم آورد باید از شرایط مالی مناسبی برخوردار باشد. البته آنچه که وضعیت را ترسناک می کند اینست که پول تبدیل به نخستین و حتی گاهی تنها معیار برای ارتباط و ازدواج شده است به شکلی که دختر و حتی خانواده اش حاضر به وصلت با مردی ۱۵ یا ۲۰ سال بزرگ تر می شوند چون وضعیت مالی خوبی دارد و دیگر به این فکر نمی کنند که دغدغه ها و باورهای این فرد با عنایت به اختلاف سنی امکان دارد تا حد زیادی متفاوت باشد.
این روزها با «انتخاب های سوپرمارکتی» در ازدواج مواجه هستیم؛ یعنی دختر یا پسر از زندگی سنتی و مدرن به شکل تلفیقی هر چیزی که دوست دارند را داخل سبد می گذارند. این مدل تفکرات زندگی های امروزی را با مشکل مواجه کرده است چون هرکسی همان قسمتی که دوست دارد را برمی دارد درحالی که نمی شود در ازدواج فقط هرچیزی که به نفع خودتان است را بپذیرید
او ادامه می دهد: اینکه دختری بگوید من پرنسس پدرم هستم و باید همیشه همین گونه زندگی کنم یک صدمه است که معیارهای یک ازدواج سالم را زیر سوال می برد. البته قبلا شاید پولدار بودن فقط جهت انتخابِ یک مرد برای دختران معیار مهمی بود، اما هم اکنون این مورد در میان پسران هم رواج دارد که دختری را انتخاب می کنند که از نظر مالی وضعیت خوبی داشته باشد و این مورد سبب می شود خیلی از خانواده ها آغاز به ظاهرسازی کنند و بمحض این که دخترشان به سن ازدواج می رسد محل زندگی خویش را به جای بهتری منتقل می کنند و دخترشان را به باشگاه سوارکاری، تنیس و… می فرستند که شانس بیشتری برای پیدا کردن پسری با سطح اجتماعی بالاتر پیدا کند و این مورد خطرناکی است چون تازه پس از ازدواج چشمِ فرد به روی حقایق زیادی باز می شود.

ازدواج به مثابه یک دستاورد!
این روانشناس در رابطه با وجود دیدگاه فانتزی به مقوله آشنایی و ازدواج با عنایت به مواردی که برخی دختران و پسران در ویدئوهای «بلایند دیت» مطرح می کنند، می گوید: مدتی است که به ازدواج بعنوان روند زندگی نگاه نمی شود بلکه بعنوان یک موفقیت نگاه می شود. عده ای ازدواج را عاملی برای فخر فروشی و پُز دادن می بینند؛ ازاین رو باید آنرا به اصطلاح بَزَک کنند بشکلی که مثلاً در یک ویدیو «بلایند دیت» دختر یا پسری می گویند ماهی یکبار باید به فلان سفر بروند، عروسی را در تالاری خاص برگزار کنند، ماشین عروس حتما یک نوع مشخص باشد و… و این ها را از شروط اصلی ازدواجشان بدانند.

ازدواج سوپرمارکت نیست؛ درهم بردارید!
او به برخی صحبت های افراد در «بلایند دیت»ها اشاره می کند و می گوید: جامعه ما هنوز هم در مرحله گذر از سنت به مدرنیته است با این وجود آن چه که بر مبنای موارد مشاوره ای که داشته ام مشخص است اینست که در این راه هنوز هم مردان حتی با وجود حضور در دنیای مدرن، سنتی تر از زنان فکر می کنند؛ این مورد البته می تواند ریشه در جامعه هم داشته باشد که به این نگاه مردان بال و پر بیشتری می دهد.
علی قارداشی ادامه می دهد: اینروزها متاسفانه چه در بین قشر مذهبی و چه در بین افراد غیرمذهبی با «انتخاب های سوپرمارکتی» مواجه هستیم؛ یعنی دختر یا پسر از زندگی سنتی و مدرن به شکل تلفیقی هر چیزی که دوست دارند را داخل سبد می گذارند. مثلاً آقا فکر می کند زن هم باید تمام وظایف خانه و بچه ها را برعهده داشته باشد و کاملا مطیع او باشد و هم به خاطر مشکلات مالی بیرون از خانه کار کند، یعنی از زندگی مدرن کار کردن زن و از زندگی سنتی اجبار به گوش کردن به حرف خودش را برمی دارد. از طرفی زنان هم از زندگی سنتی به نفقه و تأمین همه هزینه ها توسط مرد فکر می کنند و در عین حال می گویند زن اگر کار کند حقوق اش نباید در زندگی مشترک خرج شود و متعلق به خودش است چون زن وظیفه کار کردن ندارد، از سوی دیگر به شوهر می گوید در هیچ موردی هم حق اظهار نظر ندارد. این مدل تفکرات است که زندگی های امروزی را با مشکل مواجه کرده است چون هرکسی همان قسمتی که دوست دارد را برمی دارد درحالی که نمی شود در ازدواج فقط هرچیزی که به نفع خودتان است را بپذیرید.

منبع:

Author | صدکادو Comments | 0 Date | 27/11/2024

leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.