به گزارش صد کادو، امروز دقیقا ۱۰ روز است که «مبینا نعمت زاده» مدال برنز تکواندو در المپیک ۲۰۲۴ پاریس را به گردن آویخته و به عنوان دومین زن مدال آور ایران در تاریخ این بازی ها شناخته می شود. ۱۰ روزی که می توانست جزئی از بهترین خاطرات زندگی او باشد ولی حواشی درخواستش برای تحصیل در رشته پزشکی، خوشی این برد را کمرنگ کرد تا جایی که در مصاحبه ای اعلام نمود: «نظرات مردم از نظر روحی و روانی مرا به هم ریخت.»
به گزارش صد کادو به نقل از ایسنا، حواشی پیرامون مبینا نعمت زاده بلا فاصله بعد از کسب مدال برنز تکواندو شروع شد. وی در نخستین مصاحبه خود اظهار داشته بود: «از رییس جمهور درخواست می کنم من را در دانشگاه قبول کنند چون بخاطر المپیک نتوانستم کنکور بدهم. درسم هم خوب است اما بخاطر المپیک نتوانستم کنکور بدهم.» هرچند وی در این درخواست اعلام نکرده بود دقیقا متقاضی تحصیل در کدام رشته است، اما باز هم کاربران رسانه های اجتماعی نظرات متفاوتی پیرامون این صحبت او مطرح می کردند. تعدادی کاربران حتی به شوخی این سوال را مطرح کرده بودند که «آیا کسانی که به خاطر تحصیل در مدارج بالای علمی از ورزش حرفه ای جا مانده اند، می توانند با اتمام درسشان درخواست سهمیه المپیک کنند؟»
هرچند برمبنای مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، تمامی قهرمانان ورزشی دارای مدال طلا، نقره و برنز مسابقات المپیک، جهانی و آسیایی می توانند بدون شرکت در آزمون در رشته «علوم ورزشی» ادامه تحصیل دهند. بدین سبب اصل این مساله و پذیرش مبینا در رشته ای در رابطه با افتخاری که برای کشور رقم زده است، امری قانونی و پذیرفته شده است.
اما حواشی وقتی شدت گرفتند که این مدال آور به همراه خانواده اش در یک برنامه تلویزیونی حاضر شد و در پاسخ به سوال مجری برنامه اظهار داشت که دوست دارد در رشته پزشکی درس بخواند! موضوعی که حواشی پیرامون او را به اوج رساند و تنها کافی بود وارد یکی از رسانه های اجتماعی شوید تا سیل نظرات موافق و مخالف، شوخی ها و انتقادات تند پیرامون این درخواست او را ببینید.
هرچند در فاصله کمی از این اظهارنظر، وی در گفت و گوی تصویری با ورزش سه صحبت اولیه خودرا اصلاح کرد و اظهار داشت: «نظرات مردم از نظر روحی و روانی من رو به هم ریخت. من خودم اعلام نکردم چه درخواستی از رییس جمهور دارم، خبرنگاران از من پرسیدند و من آن پاسخ را دادم. من گفتم می خواهم یک دانشگاه در استان تهران من را پذیرش کند. در مصاحبه دیگری از من درباره ی رشته مورد علاقه ام پرسیدند که گفتم من پزشکی را دوست دارم ولی خب این دلیل نمی شود که هرچه من میگویم اتفاق بیفتد و بعد هم تاکید کردم که هنوز کسی با این بخش از درخواست موافقت نکرده است. این اصلا بامزه نیست که من را که این همه برای شاد کردن دل مردم تلاش کردم مسخره می کنند و این ناراحت کننده است.» او همین طور با ذکر تعدادی از سختی هایی که در راه قهرمانی از سر گذرانده در همین مصاحبه تاکید کرده است: «همیشه قطار درحال حرکت را با سنگ می زنند. چون از سن کم وارد اردوی تیم ملی بزرگسالان شدم و با سن کم موفقیت های بزرگی را به دست آوردم همیشه مورد انتقاد بودم و به این موضوعات عادت دارم.»
عاقبت نیز فصل الخصاب تمام این حواشی پاسخ رییس دانشگاه علوم پزشکی تهران بود؛ حسین قناعتی در مصاحبه ای با ایسنا اشاره کرد: «پذیرش دانشجو در این دانشگاه طبق ضابطه خواهد بود. بدین سبب پذیرش مبینا نعمت زاده بدون کنکور در رشته پزشکی تکذیب می شود.»
نمی توان منکر این مساله شد که درس خواندن حتی در کنار ورزش قهرمانی دغدغه مهم خیلی از ورزشکاران است، اما چرا باید تحصیل در رشته پزشکی آنهم برای کسی که گفته قصد کنار گذاشتن تکواندو را ندارد و برای این منظور باید به تمریناتی خیلی مشکل برسد که احتمالاً وقتی برای خواندن دروس سخت پزشکی برایش باقی نمی گذارد، یک آرزو باشد؟
«بزرگ شدی دوست داری چی کاره بشی؟» مهم ترین پرسشی بود که بیشتر متولدین دهه های ۵۰ تا ۷۰ خورشیدی یا در جمع فامیل و یا به عنوان موضوع انشاء باید به آن پاسخ می دادند. سوالی که بیشتر بچه ها در پاسخ به آن و بدون فکر، مشاغلی مانند پزشکی، خلبانی و یا بازیگری را نام می بردند چونکه فکر می کردند تنها با این مشاغل می توانند موفق باشند و یا می خواستند رویای پدر و مادری را محقق کنند که خودشان نتوانسته بودند آنرا زندگی کنند. تصوری که به نظر می رسید برای نسل جدید به عنوان فرزندان همان نسلِ عاشق پزشکی و خلبانی بواسطه تربیت و امکاناتِ متفاوت تغییر کرده باشد. هرچند چنین نشد و این حس ناکافی بودن حتی به نسل جدید هم رسید.
اما سوالی که اینروزها و خصوصاً بعد از حضور مبینا به همراه پدر و مادرش در آنتن زنده مطرح می شود این است که چرا دختری ۱۹ ساله که لقب دومین زن مدال آور ایران در تاریخ المپیک را از آن خود کرده است، حتی در شادترین لحظات زندگی خود باید به فکر این باشد که می خواهد حرفه سخت پزشکی را انتخاب کند؟ سوالی که مجری برنامه از مبینا می پرسد، اما پدرش بدون این که اجازه دهد خود مبینا پاسخ دهد، تاکید می کند: «مبینا بچه با استعدادی است، مطالعه زیادی دارد. رسول خادم همیشه به شاگردانش می گفت انسان تک بُعدی به جایی نمی رسد، باید علم در کنار ورزش باشد؛ من هم همیشه این جمله را به مبینا می گویم.» جمله ای آشنا که احتمالاً تعدادی از ما هنگام انتخاب رشته شنیده ایم. همان زمان که خودکار به دست می خواستیم کنار رشته های در رابطه با هنر یا ورزش را علامت بزنیم، پدر یا مادری کنار گوشمان می اظهار داشت: «درس ات را بخوان در کنارش هنر / ورزش را هم ادامه بده.» جمله ای که البته بعدا به دلیلهای مختلف در زندگی بسیاری از ما عملی نشد حالا به صورت معکوس در زندگی مبینا نعمت زاده اتفاق افتاده است؛ دختری که قهرمان شد و حالا باید پزشکی را در کنارش ادامه دهد!
اما این علم تا چه اندازه باید دغدغه یک قهرمان المپیک باشد که لحظاتی پس از شکست دادن حریف هم به آن فکر کند؟ یا اصلا مگر علم مترادف با رشته پزشکی تعریف شده است؟ آیا هرکسی که استعداد و مطالعه دارد، می تواند پزشک شود؟ و…. پرسش هایی که محمد رحیمی – جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفت و گو با ایسنا ـ به آنها پاسخ داده است.
«سانتیمانتالیسم» در برخورد با یک قهرمان
آقای دکتر! درخواست برای پذیرش در رشته پزشکی از طرف مبینا نعمت زاده واکنش های خیلی زیادی در فضای مجازی در پِی داشت و میتوانیم بگوییم تقریباً بیشتر افراد اهتمام کردند موضع خودرا دراین زمینه رو اعلام کنند. فکر می کنید علت این حجم از واکنش اجتماعی به این مساله چه چیزی بود؟
به اعتقاد بنده این حجم از موضع گیری نسبت به یک مسأله اجتماعی که حساسیت زیادی نیز دارد قابل پذیرش نمی باشد. ابتدا باید یاد بگیریم نباید نسبت به هر چیزی موضع گیری نماییم و در مواردی که با حساسیت زیادی هم راه است قضاوت را به متخصصین واگذار نماییم. در این مورد خاص نیز به سبب این که هنوز در تب المپیک قرار داریم این واکنش ها مسأله ای عادی است. پس از آن که این تب فروکش کرد، موضع گیری های سانتیمانتال نیز فروکش می کند بطوریکه حتی خیلی از همین افراد یادشان می رود این قهرمان در چه شرایطی تمرین و زندگی می کند یا در حوزه های ورزشی دیگر چنانچه مدالی کسب نکرد از ذهن ها پاک و در بدترین حالت به شخصیت منفور بدل می شود. بدین سبب زیاد نباید موضع گیری های هیجانی این گروه را جدی بگیریم.
باوجود این که اکثرا واکنش منفی نسبت به این درخواست داشتند، اما بازهم عده ای بودند که این درخواست را حق مسلم مبینا نعمت زاده می دانستند و همین موجب شکلگیری یک دوقطبی هم شد که با مخالفین با برچسب «حسودی کردن» صحبت بشه. فکر می کنید ناکامی افراد در دستیابی به موفقیت هایی همچون آوردن مدال در یک مسابقه جهانی موجب بروز واکنش های منفی جمعی بود یا در این میان بیشتر با دغدغه «علم» آنهم در شاخه مهم پزشکی مواجه بودیم؟
دراین زمینه با دو نوع واکنش هیجانی – عقلانی مواجه هستیم. گروهی از افرادی که این درخواست را حق مسلم مبینا می دانند بیشتر برخورد هیجانی و هیستریک با این قضیه دارند و نتایج این مسأله را درک نمی کنند. قهرمانی آن هم در رخداد بسیار مهم المپیک، کنشِ ارزشمندی است و لازم است به بهترین نحو از این قهرمان ملی تجلیل شود، اما نباید به هر نحوی ولو زیر پا گذاشتن هنجارهای علمی تن به این درخواست داد. اما گروهی که به مخالفت با این قضیه برخواسته اند بجای برخورد احساسی، نتایج قضیه را بیشتر مدنظر دارند و عقلانیت را در برخورد با این مسأله اجتماعی در پیش گرفته اند. درخواست ورود به رشته پزشکی بدون کنکور از دید این گروه، نوعی تبعیض است.
این قهرمان ملی برای المپیک درس خواندن را رها کرده است، سال ها تلاش نموده تا به این جایگاه باارزش در حوزه ورزش رسیده است، اما خیلی از دانشجویانی که امروز در رشته پزشکی تحصیل می کنند نیز از علایق و سرگرمی های خود گذشته اند؛ بطوریکه اگر برای کنکور زحمت نمی کشیدند، چه بسا امروز یک ورزشکار موفق بودند. همان گونه که ما قبول نمی نماییم یک دانش آموخته پزشکی بدون تمرین و آمادگی جسمانی و تنها به سبب داشتن نمرات بالا و عملکرد تحصیلی خوب به عنوان عضو تیم ملی راهی المپیک شود، قهرمان المپیک نیز نمی تواند فقط به سبب علایق خود، تبعیض و بی عدالتی را در جامعه نهادینه کند.
«پزشکی» راهی برای پاسخ به حس ناکافی بودن
درمورد خود مبینا فکر می کنید چرا کسی که باید در ایام شاد بعد از یک قهرمانی باشد، به سرعت چنین درخواستی را مطرح کرده است؟ این مساله نشات گرفته از چیست؟ و نقش جامعه و خانواده در مطرح شدن این درخواست چقدر است؟
این تقاضای مبینا را نمی توان درخواستی ساده و بدون زمینه های اجتماعی در نظر گرفت. مبیناهای بسیاری در صدد تحقق آمال و آرزوهای انباشت شده والدین و جامعه خود هستند. والدین و جامعه ای که پزشک شدن را ارزش می دانند و جوانان را از علایق و انتخاب های خود محروم می کند. جوانانی که می خواهند آن طور که دوست دارند زندگی کنند و علایق خودرا دنبال کنند، اما جامعه به علایق آنها اهمیتی نمی دهد و ارزش های محدودی چون پزشک شدن را برجسته می کند.
متأسفانه اشتیاق و اصرار خانواده ها بر قبولی در رشته پزشکی موجب ایجاد مشکلات فردی و اجتماعی بسیاری شده است. مبینای قهرمان ما با آنکه در یک عرصه مهم، موفقیت ارزشمندی کسب کرده که بسیاری آرزوی دست یافتن به آنرا دارند شاید در اعماق ذهن خود دوست دارد انتظار خانواده خودرا نیز با این درخواست محقق کند یا آن چه که خود روزی رویای آنرا داشت ولی مسیر دیگری را انتخاب نمود و وارد وادی دیگر شد، با این درخواست جامه عمل بپوشاند.
یکی از عناوینی که عنوان شد «احساس ناکافی بودن» بود که سبب شده حتی یک قهرمان فکر کند اگر پزشکی نخواند، فرد موفقی نیست. فکر می کنید علت به وجود آمدن این گزاره چیست و چرا افراد فکر می کنند انسان موفق حتما باید موفقیت دانشگاهی و علمی خاصی داشته باشد؟ آیا این دیدی است که جامعه در ذهن افراد کاشته؟
مسأله ای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که در جامعه ی ما جایگاه ها، ارزش و اعتبار خودرا از دست داده اند و جایگاه های محدودی دارای ارزش و اعتبار هستند. به عنوان مثال در گذشته معلمی شغل بسیار ارزشمندی بود و معلم جایگاه اجتماعی بالایی در جامعه داشت ولی امروزه خانواده ها و جوانان کمتر به شغل معلمی تمایل دارند، چونکه می بینند معلم با چه تنگناهایی زندگی می کند. قهرمانان ملی نیز وقتی احساس می کنند در صورت استمرار نداشتن موفقیت هایشان یا خداحافظی از عرصه ورزش به کل فراموش می شوند و بایستی بدنبال منبع درآمد دیگری برای خود باشند، احساس ناکافی بودن به آنها دست می دهد؛ بدین سبب می کوشند برای خود امتیازات خاصی کسب کنند که یکی از آنها همین ورود به عرصه پزشکی است.
اتفاقات و واکنش های این چند روز موجب شد تا جمله معروف «حالا درست رو بخون، در کنارش هنر/ ورزش رو هم ادامه بده» که خیلی افراد از خانواده ها شنیدند یادآوری شود. نقش خانواده در ایجاد ذهنیت «موفقیت در گرو تحصیل» چقدر است؟
ارزش های ما محصول پروسه جامعه پذیری ما هستند. ما در خانواده با ارزش های اجتماعی آشنا می شویم. یکی از این ارزش ها که برای خانواده ها بسیار مهم و لازمست، تحصیلات فرزندانشان است. والدینی که انتظار دارند فرزندشان موفقیت های تحصیلی کسب کند و به جایگاه های بالای علمی برسد. در این میان با نوجوانان و جوانانی مواجه هستیم که ورزش و هنر برایشان در اولویت است. ورزش یکی از پدیده های اجتماعی است که با زندگی نوجوانان و جوانان ما عجین شده است. نسلی که آرزو دارد ورزشکار موفقی شود و زندگی خودرا بوسیله موفقیت های ورزش متحول کند.
زمانی که جوانان به این دو گانه ورزش – تحصیل می رسند احساس می کنند باید دست به انتخاب بزنند و یکی از این دو مسیر را انتخاب کنند. پافشاری والدین بر کنار گذاشتن ورزش و روی آوردن به تحصیل و در مقابل اشتیاق جوانان به ورزش و عدم تمایل به تحصیل موجب ایجاد یک پارادوکس می شود. به اعتقاد بنده خانواده ها، نظام آموزشی و رسانه ها بایستی با معرفی سلبریتی های ورزشی داخلی و خارجی که همراه با ورزش، تحصیلات دانشگاهی را نیز دنبال کرده و در هر دو زمینه موفقیت هایی را کسب کرده اند، می توانند به برطرف شدن این پارادوکس کمک کنند.
منبع: sadkado.ir
categories & tags
In جشن, جشنواره, کادو, هدیه
By آموزش, شركت, فرهنگ, فضای مجازی