در نشست تحلیل و بررسی جامعه ‎شناختی سلام فرمانده مطرح شد؛ علوم اجتماعی ما از مطالعه پدیده های جامعه خودش عار دارد

    Home  /  جشن  /  در نشست تحلیل و بررسی جامعه ‎شناختی سلام فرمانده مطرح شد؛ علوم اجتماعی ما از مطالعه پدیده های جامعه خودش عار دارد

در نشست تحلیل و بررسی جامعه ‎شناختی سلام فرمانده مطرح شد؛ علوم اجتماعی ما از مطالعه پدیده های جامعه خودش عار دارد Image

در نشست تحلیل و بررسی جامعه ‎شناختی سلام فرمانده مطرح شد؛ علوم اجتماعی ما از مطالعه پدیده های جامعه خودش عار دارد

سجاد صفارهرندی با اعلان اینکه آکادمی ما عار دارد از این که تجربه های خودمان را مورد مطالعه قرار دهد اظهار داشت: قسمتی از این مساله ناشی از سوگیری ایدئولوژیک است.

به گزارش صد کادو به نقل از مهر، «سلام فرمانده» را می توان پدیده فرهنگی مهم بهار ۱۴۰۱ توصیف کرد. رخدادی که گسترش و دامنه تأثیر آن از مرزهای جغرافیایی ایران هم فراتر رفت و در هند، بحرین، عراق و لبنان هم درحال بازتولید است؛ این رخداد مایه شگفتی اهالی علوم اجتماعی را فراهم آورده است. بنا بر این مجموعه فرهنگی کتابشهر بهارستان با برگزاری نشستی با حضور سجاد صفار هرندی مدیر پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری و محمدصادق علیزاده کارشناس ارشد ارتباطات به بررسی این رخداد فرهنگی پرداخت.
در ابتدای این جلسه محمدصادق علیزاده کارشناس ارشد ارتباطات، با اعلان اینکه فضای شکل گرفته درباره این رویداد به یک فرهنگ استادیومی شبیه شده که کسی درباره اصل رویداد صحبت نمی کند و هم به گرفتن موضع مخالف یا موافق بسنده کرده اند و اصطلاحاً با هم کل کل می کنند، اظهار داشت: چنین پدیده ای و پدیده های مشابه باید در چند سطح بررسی شود. در هر کدام از این سطوح شاید بشود با همگرا کردن پاسخ هایی که داده می شود، قدری به پدیده نزدیک شد و به تحلیل دقیق تری دست پیدا کرد. سطح اول، سطحی است که در آن این واقعه به عنوان یک محصول فرهنگی تحلیل شده و با خط و معیارهای زیبایی شناختی و فرهنگی و هنری و ادبی ارزیابی می شود. این که این محصول از نظر شعر و موسیقی چه نمره ای می گیرد. چه نمره ای می گیرد و چه سطحی را خواهد داشت.
وی اضافه کرد: وقتی یک عقبه اجتماعی این شکلی مشابه سلام فرمانده پشت قضیه می آید، باقی ماندن در لایه قبل منجر به آدرس غلط هایی می شود که تحلیل را ابتر خواهد گذاشت و پدیده را فرو خواهد کاست. از این منظر بررسی هاله اجتماعی شکل گرفته در اطراف آن از دید ارتباطات، جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی معنادار خواه بود.
علیزاده در ادامه با اعلان اینکه بررسی این قبیل رویدادها از نظر ارتباطات آئینی به شدت جذاب جلوه می کند، اظهار داشت: این مکتب ارتباطی، تازه ترین مکتب ارتباطاتی است. این مکتب، به هندسه و چینش شبکه ارتباطاتی جامعه به عنوان یک شبکه منتزع از جامعه نگاه نمی نماید. شبکه ارتباطاتی جامعه را کانال ها و مجاری تبادل و انتقال معنا می داند. بنا بر این هم ارتباطات یک جامعه را در نسبت فرهنگ آن مورد بررسی قرار می دهد. نظریه پردازان سابق علم ارتباطات از زمان جنگ جهانی دوم به پس از تحلیل پدیده هایی که در جوامع غیرغربی می افتاد عاجز بودند. سلام فرمانده از نظر ارتباطات آئینی به شدت قابل تحلیل است.
سلام فرمانده و بی کفایتی و ناکارآمدی تببین های جامعه شناختی
در ادامه این جلسه سجاد صفار هرندی مدیر پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری با تاکید بر این که رخدادهایی مثل سلام فرمانده، فراتر از خود این سرود و چیزی که حول آن شکل گرفته و به وجود آمده است را یک رخداد و پدیده بدانیم باید اعتراف و اذعان نماییم که درباره این پدیده ها کم می دانیم اظهار داشت: من هرگونه ادعایی که بخواهد مدعی تسلط روی این پدیده شود را نمی پسندم. این که بطورمثال بگوییم می دانیم که چرا این اتفاق افتاده است را از این جهت که شگفتی جاری در خود رخداد را دارد به تعلیق می برد و انکار می کند.
وی افزود: در مورد سلام فرمانده اتفاقی افتاده است که در مرحله اول باید قبول نماییم اتفاق عجیبی است. مشکل اول من با تبیین هایی که اتفاق افتاده است این است که می خواهند عجیب و شگفتی بودن این پدیده را نفی کنند. این انکار و داعیه علم داشتن چیزی است که ما را از نزدیک شدن به خود این پدیده و رخداد و تجربه آن باز می دارد. من خودم شخصاً چند مرتبه درباره این مساله گفتگو کرده ام شروع حرفم را از نقطه اعتراف به جهل قرار داده ام. تقریباً همه تبیین هایی که دارد درباره این مساله ارائه می شود چه آنهایی که سمت و سو و جهت گیری مثبت دارند و چه منفی، بدون استثنا اگر با نگاه سنجش گرانه و نقادانه علمی و عقلی و شواهد تاریخی به سراغشان برویم بی کفایتی و ناکارآمدی شان می شود.
این دانش آموخته جامعه شناسی در ادامه با نقد کسانی که این رویداد را پروپاگاندای حاکمیت توصیف می کنند، اضافه کرد: نگاهی که سلام فرمانده را پروپاگاندای رسمی حکومت می داند مگر این خواست و میل و انگیزه در گذشته کم بوده است؟! مگر آثار کمی تولید شده؟! مگر این نخستین سرود در فضای کودک است که حتی در بخش و فضای مذهبی هم تولید شده است و رسانه های رسمی ما هم آنرا ضریب می دهند؟! این مساله ولو آنکه بگوییم قسمتی از بستر ماجرا را توضیح می دهد اما نمی تواند توضیح دهنده و تبیین کننده این اتفاق باشد که تقریباً بصورت نامنسجم و بی سابقه و اعجاب آوری با گونه ها و تنوع های گوناگون فرهنگی و قومی یا حتی زبانی را در نسبت با این سرود می بینیم که خودش را بازتولید می کند.
وی اضافه کرد: اگر به واقع یک سیستم دارای چنین توانایی بود علی القاعده باید جمهوری اسلامی بطورمثال سالی یک سلام فرمانده تولید می کرد. مساله این نیست. این نوع تبیین ها نمی تواند کنه موضوع و به واقع مطالب پی ببرد و تبیین کند. در صورتیکه می دانیم برای چیزهایی که برای نظام حیثیتی است ما چنین چیزهایی را نداریم. اگر چنین توان شبک ه بسیج گر و گوش به فرمان فراملی وجود داشت در خیلی از دیگر مناسبت ها و موضوعات چه بسا اولویت هم می داشت. چرا این اتفاق برای این کار به وجود آمده است؟
چرا باید سلام فرمانده را با ملاصدرا مقایسه کرد؟!
مدیر پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی در ادامه سخنان خود اظهار داشت: مقام دیگر، مقام ارزیابی است. این روزها هم بحث آن پررنگ است. در مقام ارزیابی، مساله یک اظهار رأی و ارزیابی و نظر درباره کیفیت این پدیده است چه خودش به عنوان یک اثر چه بواسطه آن ارزیابی این حاشیه ای که برای آن به وجود آمده است. اینجا هم باز دو طیف و دو گرایش داریم. از یک طرف، نگاهی که با ملاک ها و فاکتورهای خاصی مساله را نگاه می کند. فرض کنید با سنجه و چارچوب های نقد زیبایی شناختی هنری به موضوع نگاه می کند. به این توجه دارد که بطورمثال این سرود سرود تا چه اندازه نسبت با سنت های موسیقی اصیل ما دارد یا این که کیفیت زبانی و شعری این کار چطور است.
وی افزود: غالبان هم کسانی که این موضع را اتخاذ می کنند به یک ارزیابی بد و منفی از کار می رسند و در تولید چنین اثری به ویژه در اقبال به چنین اثری نشانه هایی از زوال و انحطاط و ابتذال فراگیر و امثالهم می یابند. یک مقام دیگر، مقام کسانی است که نه از نظر نقد هنری بلکه از نظر اندیشه ای با موضوع مواجه می شوند. نوشته دوست عزیزی را می دیدم که از این صحبت می کرد که ما پیشینه و گذشته ای داریم که ملاصدراها و بوعلی ها بوده اند و آن زبان ما الکن شده و به نقطه ای رسیده ایم که زبان ما سلام فرمانده است. زبان ما این شده است که «بیا… جون من بیا»! در مقابل هم ارزیابی مثبتی هست که این را نشانه یکجور آمادگی قلوب برای ظهور حضرت صاحب (عج) یا موفقیت سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی می داند.
صفار هرندی در ادامه با تاکید بر این که از هر پدیده ای باید به اندازه خودش توقع و انتظار داشت، اضافه کرد: پدیده ها را در حد و ابعاد و اندازه خودشان بشناسیم، به جا بیاوریم و در همان حد آنها را ارزیابی نماییم. قسمتی از این سو برداشت ها و ارزیابی های نادرست چه مثبت چه منفی این است که پدیده را از حد و اندازه خودش یا از جایگاه و مقام خودش خارج می کند و بر طبق این کار درباره آن قضاوت می کنند. بطورمثال برای من خیلی عجیب است که چرا باید کسی سلام فرمانده را در ترازویی بگذارد که بخواهد با ملاصدرا مقایسه کند. نه این که از جهت تخفیف و تحقیر نمی گویم چون مساله فولکلور مساله مهمی است. یک وقت می بینید که از ملاصدرا مهم تر باشد.
سلام فرمانده یک اثر عامه پسند است
این دانش آموخته جامعه شناسی دانشگاه تهران با اعلان اینکه از نظر من سلام فرمانده متعلق به خانواده اتل متل توتوله و اشعار کودکانه عامه پسند است، افزود: چرا ما باید آنرا به جایی ببریم که بخواهیم آنرا با ملاصدرا مقایسه کنیم؟ این محصول متعلق به حوزه فرهنگ عامه و عامه پسند است. من در فرهنگ عامه بودنش تخفیف و تحقیری هم نمی بینم. بعضی ها ممکنست فکر کنند که این یعنی چیز بد و نازلی است. چه بسا از تأثیر آثار عامه در متن و ضربان زندگی اجتماعی و فرهنگی جامعه از آن آثار فاخر خیلی بیشتر باشد. کسی نباید از این موضوع، تخفیف و تحقیر جایگاه را برداشت کند. مساله، طبقه بندی امور است. با ملاک های ارزیابی هنری این اثر، محصول ویژه ای نیست.
وی اضافه کرد: منطق توجه و این که یک چیزی تبدیل به یک امر فراگیر و وایرال بشود، این هم تابع ملاک ها و شاخص ها نیست. مگر اشعار کودکانه که من برخی از آنها را مثال زدم خاصیت هنری دارند؟ به لحاظ شعری در اوج ضعف و بی معنایی هستند ولی به موضوعی تبدیل شدند که نسل به نسل چرخیده و مانده اند و کار کرده اند و در فرهنگ نقش دارند. چه بسا در شکل گیری عمیق ترین صورت بندی ها فرهنگی ما نقش و تأثیر دارند.
عامه پسندها پرفروش ترین آثار ادبی نیم قرن اخیر بوده اند
در ادامه این جلسه علیزاده هم با تأیید این نکته که سلام فرمانده از حیث طبقه بندی امور در طبقه آثار عامه پسند قرار می گیرد اظهار داشت: من هم نظرم همین است. متوجه نیستیم که این محصول کجای طبقه بندی خودش قرار می گیرد. ما اگر بفهمیم سلام فرمانده یک اثر عامه پسند است بسیاری از موافقت ها و مخالفت های بعدی موضوعیت خودشان را از دست می دهند. آقای صفار اتل متل را مثال زد، من یک قدم جلوتر می روم و تعزیه را مثال می زنم.
وی اضافه کرد: ما در تعزیه با این مورد مکرر مواجه هستیم که بطورمثال یک مرد نقش زن را بازی می کند. تعزیه جای مهمی در هنرهای نمایشی عامه پسند بر بستر مذهب دارد و نسل به نسل جلو آمده یک وجه تاریخی هم پیدا کرده است. باید سلام فرمانده را در طبقه عامه پسندها بررسی کرد. فارغ از جهت ‎گیری ارزشی و قضاوت هنجاری، طبعاً به علت این که زبان مستقیم تری که انتخاب نموده، از انتزاعات عالم و فضای هنری و ادبی فاصله محسوسی دارد، از بیان های استعاری فاصله دارد، به یک معنا تنه به تنه شعار می زند. کارکرد و جایگاهی که دارد، کارکرد و جایگاهی است که شعار دارد. پس حالا باید در این سطح به آن نگاه کرد و کارکرد آنرا بررسی کرد.
این کارشناس ارشد ارتباطات در ادامه با اعلان اینکه طبق اعلام مراجع رسمی، پرفروش ترین آثار ادبیات داستانی نیم قرن اخیر هم آثار عامه پسند است، اضافه کرد: اینها آثار نویسنده هایی مانند مودب پور، فهیمه رحیمی و حاج سیدجوادی و امثالهم است که در زمینه رسانه هم نامی از آنها نیست ولی وقتی شما نگاه می کنید پرفروش ترین آثار از نظر فروش تعداد نسخه مربوط به این نویسندگان است. در صورتیکه اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه هیچ توجهی به اینها نمی کنند و سراغی از آنها نمی گیرند ولی شبکه خودش را ایجاد کرده است و جلو می رود.
صفار هرندی هم با ذکر یک نمونه تاریخی از این موارد اظهار داشت: در زمینه ادبیات داستانی در تاریخ نگاری رسمی این را به ما می گوید که دهه ۱۳۲۰ دهه صادق هدایت است. دهه ای که هدایت اوج می گیرد و تبدیل به چهره هژمون می شود. در همان دهه ما نویسنده ای داریم که مجلات عامه پسند آن زمان بر سر جذب این آقای نویسنده با هم رقابت داشتند و او به اصطلاح نویسنده پرفروش آن دوره بوده است. تقریباً اسمی هم از او در زمینه عمومی ادبیات نمانده است. در آن زمان خواننده ایرانی خیلی بیش از هدایت، این چنین نویسنده هایی را می خوانده. نمی خواهیم بگوییم او برتر از هدایت بوده است. هر چیزی در جایگاه خودش باید دیده شود.
وی اضافه کرد: اگر با ملاک های هنری بخواهیم بررسی نماییم یک موضوع است اما اگر قرار باشد یک محصول را با معیارهای خودش بررسی نماییم مساله دیگری می شود. بطورمثال در زمینه پاورقی نوشتن، ملاک موفقیت همین اقبال عمومی است. به این معنا من می گویم سوای این که شعر و موسیقی سلام فرمانده چیست و چه پایگاه و جایگاهی دارد، نفس این که بر زبان ها جاری شده و نفس این اجتماعاتی که شکل داده و هم صدایی و هم سخنی که حول ان رخ داده است یعنی کار خودش را کرده است. ولو این که بگوییم بعضی ها به عنوان یک کشف عجیب و غریب می گویند این موج تمام می شود و فراموش می شود. چه بسا همین هم باشد. عامه پسندها همینجور هستند و چیزی از اهمیت آنها کم نمی نماید.
منطق ارزیابی سلام فرمانده همان منطق اخراجی ها و گل های داوودی است
وی با تاکید بر این که اگر به موقعیتی رسیدیم که از دل بدنه مذهبی ما یک کار می توان بجوشد که خصوصیات عامه پسند را پیدا کند باید به مثابه دستاورد با آن برخورد کرد نه به مثابه نشانه زوال و انحطاط اضافه کرد: مهم ترین نکته من در کل این دعواها این است. ما باید داشته های جمعی، جبهه ای، ملی و تمدنی خودمان را به جایی بیاوریم و به رسمیت بشناسیمو متأسفانه این کار را نمی نماییم.
وی اضافه کرد: مشکلی که با آن مواجهیم این است که امر کسب وکار نقد و کار نقادی به عنوان یک امر اصیل برای ما موضوعیت پیدا کرده است. این موضوعیت پیدا کردن موجب می شود که به مثابه یک جبهه یا حتی فراتر از جبهه انقلاب، توجهی که به سلام فرمانده شد را نمی گردد در قالب های تعریف شده جبهه انقلاب در نظر گرفت. خیلی به نظر من گسترده تر و فراتر است. اگر اینجوری به قضیه نگاه نماییم حتی داشته های ملی‎مان را ما نمی توانیم به جا بیاوریم و در حد خودشان به رسمیت بشناسیم شان و بواسطه آنها احساس دارا بودن و غنا و توانایی و عمق و بعد داشتن بکنیم. از یک موضع خیلی تنزه طلبانه بالایی نسبت به همه چیز و همه کس حکم صادر می نماییم و این به ویژه در این موقعیتی که الان هستیم مساله سازنده ای نیست.
وی بیان کرد: اگر منطق اخراجی ها، گل های داوودی و کلاه قرمزی را بفهمیم می توانیم دریچه هایی به فهم سلام فرمانده هم باز نماییم. ضمن این که این را هم معتقدم که پدیده های این شکلی به آسانی به چنگ دانش نمی آیند. بنا بر این هم ‌بایگانی دانشی ما دراین زمینه ها فقیر است که بطورمثال من بگویم همانطور که درباره رمان بامدادان خمار خانم فتانه حاج سیدجوادی بحث شده است حالا می شود درباره این مساله هم به این شکل نظر داد.
عامه پسندها؛ سکس و خشونت و غفلت
در بخش دیگری از این جلسه علیزاده با تاکید بر این که عامه پسندهای فرهنگ ایرانی و اسلامی به ویژه پس از انقلاب تفاوت های محسوسی با هم طبقه های خودشان در دنیای سرمایه داری دارند اظهار داشت: اسکلت اصلی صنعت فرهنگ عامه پسند در دنیا سکس و خشونت است. در مورد آثار عامه پسند ما پس از انقلاب اتفاقی که افتاده این که این آثار فاصله محسوسی با سکس و خشونت دارند. طبعاً بخشی بخاطر سیاست گذاری سیستم است که مانع از تولید چنین آثاری می شود.
وی اضافه کرد: نکته بعد این که عموم عامه پسندها در نظام سرمایه داری که تمدن فعلی غالب بشر است عمدتا در خدمت غفلت قرار می گیرند. به همین علت سکس و خشونت جزو ابزارهای اصلی هستند. عامه پسندهای ما که پس از انقلاب تولید شده اند چه بار ایدئولوژیک نسبت به ارزش های نظام حاکم داشته باشند چه نداشته باشند و فقط در زمینه صنعت سرگرمی باشند از این نظر به شدت متفاوت می شوند. در مورد آثاری مانند سلام فرمانده هم که قضیه کاملاً عکس می شود.
صفارهرندی در ادامه این جلسه با اعلان اینکه آکادمی ما عار دارد از این که تجربه های خودمان را مورد مطالعه قرار دهد اظهار داشت: بخشی هم ناشی از سوگیری ایدئولوژیک است یعنی آنقدر از این پدیده دلخور و ناراحت است که دلش نمی خواهد حتی به عنوان یک کیس آنرا بررسی کند. هنگام مواجهه با آن هم تکلیفش هم مشخص است. اصلاً سوال ندارد. می گوید بخاطر کارکردهای دستگاه ایدئولوژیک فلان و پروپاگاندای سیستمی است. با ساندیس و پروپاگاندا و شبکه سه و همه چیز را توضیح می دهد و سوال ندارد چنانچه نخستین نقطه علم، سوال داشتن است. بطورمثال چه شد در یزد این حجم از افراد برای این سرود جمع شدند؟ و مناسبت خاصی هم نیست.
آدرس غلط دادن با پروپاگاندا
علیزاده در ادامه صحبت های صفار هرندی ضمن نقد پروپاگاندا دانستن سلام فرمانده به تشریح مفهوم پروپاگاندا پرداخت و اظهار داشت: پروپاگاندا مفهومی است که از فضای علوم اجتماعی و ارتباطاتی سالهای قبل و پس از جنگ جهانی دوم بیرون آمده است. همان فضای اجتماعی و تبلیغاتی که در بستر آن هیتلر دست به آن آتش افروزی ها می زند. بستر زمانی و اجتماعی آن مهمست که در چه بستری پروپاگاندا رخ داد؟! خب بستر آن زمان بستری است که رسانه به اندازه امروز در دسترس بشر نیست، فضای جامعه صنعتی غرب اروپاست که فرهنگ های مختلف دورهم جمع شده اند و عقبه یک نظام صنعتی را می سازند.
وی اضافه کرد: مخاطب حق انتخاب چندانی ندارد. رسانه چندانی هم در اختیار ندارد. اتفاقاً در این فضاست که نظریه تزریقی ارتباطات هم مطرح می شود که محورش پروپاگانداست. می گوید جامعه یک توده بی شکل است که بوسیله رسانه، هر آنچه را که به او تزریق کنی به همان شکل در می آید. فرقی نمی کند سلام فرمانده باشد یا هر چیز دیگر. هر چیز را که با پروپاگاندا به جامعه تزریق کنی وایرال می شود. حالا آن بستر و مختصات و مخاطب آن روز را با بستر و مختصات و مخاطب امروز مقایسه کنید. خب مخاطب امروز اصلاً قابل مقایسه با مخاطب ۷۰ سال پیش نیست. مخاطب امروز قدرت انتخاب دارد. پیام ها و رسانه ها گوناگون در اختیار دارد. مواجهه اش با پیام و رسانه، منفعل نیست بلکه کاملاً فعالانه است. این مخاطب، مخاطب بی شکل جامعه صنعتی ۷۰ سال پیش اروپا نیست. چطور می شود از بطن چنین بستری رأی به تأثیرگذاری مطلق پروپاگاندا داد؟ آکادمیسین و تحلیل گر ما وقتی اینها را نادیده می گیرد همان نسخه ای را برای مخاطب امروز می بندد که که برای مخاطب ۷۰ سال پیش بسته بود.
کدام توده؟!
صفارهرندی هم در تأیید این نگاه اضافه کرد: این نگاه شما درباره توده را می شود بسط داد. بر سر زبان ها افتاده که اینها کنش های توده ای و توده وار است. صورت بندی جامعه شناسان آمریکایی درباره الگوهای پیوستن مردم به هیتلر چه بود؟ می گفتند آدم توده ای، آدمی اتمیزه و منقطع از شبکه روابط سنتی خودش است. چون بند روابط اجتماعی اش ضعیف و سست شده، پروپاگاندا مثل یک آهنربای قوی این ذره های پراکنده را می تواند جمع کند و به دنبال خودش بکشد. در ادامه می گویند در جامعه ای که سنت های قوی و شبکه های سنتی قوی وجود داشته باشد فاشیست پیروز نمی گردد. جایی پیروز می شود که توده شکل گرفته. خب الان همین مساله با همین معیارها چطور درباره سلام فرمانده قابل تبیین می شود در صورتیکه عموم کسانی که در آن شرکت می کنند نه بصورت توده ای به این معنا بلکه بصورت خانوادگی و جمعی است یا اگر خانواده هم نباشد، موجودیت های جمعی کاملاً اجتماعی مثل بچه های یک مسجد، هیأت یا یک مدرسه است؟ این موجودیت های جمعی با تعلقات جمعی و متنوع و متکثر چه ربطی به آدم اتمیزه شده و تک افتاده دارد که می گفتند که دنبال هیتلر راه افتاده؟!
وی در ادامه با تشریح تجربه خود از حضور در مراسم جمع خوانی این سرود در استادیوم آزادی اظهار داشت: در همین اجرای سلام فرمانده در استادیوم آزادی هم همین فضا حاکم بود. فضا اصلاً اتمیزه و توده ای نبود. حال وهوا کاملاً خانوادگی بود. پدر و ماردهای عمدتا دهه پنجاهی و دهه شصتی که دست بچه های دهه هشتادی و نودی را گرفته بودند و به استادیوم آماده بودند. حال و هوایخیلی شبیه حال و هوای شرکت در مجالس مذهبی بود. با مشقت هم همراه بود. من بارها برای تماشای فوتبال به استادیوم آزادی رفته ام. هیچ دفعه ای به اندازه این مرتبه مشقت نکشیدم. پارکینگ خالی بود ولی ماشین ها را کنار اتوبان پارک کردیم. سختی بود اما کسی غر نمی زد و ناراحت نبود. حالی شبیه حال قصد قربت بود. تنوع تیپ و تنوع سبک زندگی به نحو خوبی قابل لمس بود و بطورمثال این شکلی نبود که حجاب و ظواهر همه ایده آل و مذهبی و حزب اللهی باشد هرچند فضای غالب این بود. بگذریم. مقصود این که ظواهر و مختصات میدان به شدت متفاوت می باشد با پیش فرضی که جامعه شناسان آکادمیک بود از این رویدادها دارند.
وی اضافه کرد: جالب است که انقلاب اسلامی را هم با همین دست فرمان توجیه می کنند. حسین بشیریه انقلاب اسلامی را با جامعه توده وار توضیح می دهد. سوال اینجاست که این چه نوع انقلابی است که شبکه جدی نداشته و همه چیزش همین شبکه روابط درون جامعه مثل مسجد و هیأت و دوستان و بچه محله ای ها و خانواده ها بوده؟! اینها که درست نقطه مقابل توده هستند! مشکل این است که جامعه شناس مقلد ما نمی تواند با تجربه زنده جامعه خودش مواجه شود و در موردش تأمل کند و به آن فکر کند به همین خاطر هم سریع آنرا به جامعه توده ای تشبیه می کند که هیچ ربطی به زمینه بحث ما ندارد. اگر جمهوری اسلامی پروپاگاندای حرفه ای بلد بود که وضعش این نبود!
شباهت سلام فرمانده و تواشیح
در ادامه نشست دکتر صفار هرندی در پاسخ به سوال یکی از بانوان حاضر در این جلسه در خصوص این که این سرود با وجود گستردگی بالایش چقدر می تواند در تعمیق معرفتی و نظری بچه ها اثر داشته باشد در صورتیکه کودکان و نوجوانان از فهم خیلی از گزاره هایش عاجز هستند اظهار داشت: کاری که این سرود می کند این نیست که معارف عمیق را به بچه ها منتقل کند. این تصور یک تصور خام است. واقعیت و کارکرد این سرود این نیست. ببینید ما دهه شصتی ها در دوره مدرسه گروه تواشیح داشتیم. ما سرودی را به زبان دیگری می خواندیم که حتی از کلمات و عباراتش هم هیچ فهمی نداشتیم ولی خواندنش حسی به ما می داد و در عواطف یادها و تداعی ها مؤثر بود. نگاهی می گوید بچه ها را درگیر بحث سیاسی نکنید خب با این نگاه اختلافات مبنایی در فهم ماهیت دین و نسبت دین و سیاست و مسئله ولایت و براعت داریم. از این جهت من فکر می کنم که این مشکل اساسی ای نیست که بشود این کار را کار نامناسبی دانست.

به واقعیات جامعه خودمان برگردیم
علیزاده هم در بخش های پایانی این جلسه با اشاره مجدد به این مساله که باید سلام فرمانده را ذیل ارتباطات آئینی تحلیل کرد اظهار داشت: در ابتدای بحث گفتیم این کارها ذیل مکتب ارتباطات آئینی می گنجد. این مکتب دنبال چه بود؟ علمای ارتباطات که با پروپاگاندا و نظریه تزریقی رفتار توده ای آلمان زمان هیلتر را توجیه می کردند بعدها و به ویژه در جوامع غیرغربی با پدیده هایی روبرو شدند که به هیچ وجه با این نظریه ها قابل فهم نبود. زور هم زدند که بفهمند قضیه جیست ولی نظریه تزریقی و پروپاگاندا و امثالهم جواب نداد. اینها با پدیده هایی روبرو شده بودند که دیتای خاصی بین فرستنده و گیرنده منتقل نمی شد اما آدم ها را دورهم جمع می کرد. به همین علت از واقعیتی که در جریان بود نظریه ‎های دیگری مانند همین مکتب ارتباطات آئینی را استخراج کردند. آئین چیست؟! آئین به مفهوم جامعه شناختی خودش کنش جمعی برخی از انسانهاست که بصورت ارادی در آن حضور می یابند. حضور ارادی در این کنش موجب می شود که فرد، خودرا در نسبت با یک جمع انسان ها نزدیک ببیند و خودش را از آنها بداند که ممکنست حتی با آنها هم عصر و هم مکان هم نباشند. آدم وقتی آگاهانه در آئین شرکت می کند خودش را از نظر ماهیتی به این جمع انسانی نزدیک می کند و خودش را از نظر ماهیت و هویت به آن جمع گره می زند کارکرد آئین، پیوستن و هم تیم شدن است.
این کارشناس ارشد ارتباطات و روزنامه نگار فرهنگی در ادامه اظهار داشت: مادربزرگ ۸۰ و چند ساله بی سواد من ۸۰ سال است که در روضه محلی روستای خودشان شرکت می کند. آن روحانی و مداح هم در این ۸۰ سال مدام همان حرف های قبلی را تکرار می کند و دیتای جدیدی به او نمی دهد. همه دیتاهای این رویداد تکراریست اما سوال اینجاست است چرا این پیرزن ۸۰ سال است عزاداری اش ترک نشده؟ وی در یک آئین شرکت می کند و با این کار هویتش را گره می زند به تعدادی از انسان ها که ۱۴۰۰ سال قبل در صحرای کربلا برایشان اتفاقی افتاده. اتفاقی که نه از نظر زمانی با این پیرزن هم عصر است نه از نظر مکانی اما این پیرزن به جهت اینکه خودش را جزئی از کاروان و هویت کربلا بداند ۸۰ سال است که در این آئین شرکت می کند.
وی افزود: این مدل رویدادها جزو مصادیق ارتباطات آئینی است. سلام فرمانده هم از همین سنخ است. در چنین پدیده های جمعی – چه کودک و چه بزرگسالی که می خواند خودش را به یک هویت جمعی گره می زند – با شرکت ارادی در این رویداد خودش را به یک مفهوم و هویت گره می زند. آئین های عاشورایی هم همین کار را می کنند. به نظر من وقتی یک اثر عامه پسند مذهبی و انقلابی موفق به خلق یک کنش کلان معرفتی و اجتماعی در فضاهای متفاوت جغرافیایی شده و سبب شده تا افرادی که هزاران کیلومتر باهم فاصله دارند را به هم متصل کند به شدت باارزش است و باید به آن دمید به ویژه وقتی این را مد نظر قرار دهیم که ما در عصر زندگی می نماییم که همه ابزارهای تبلیغاتی و رسانه ای و فرهنگی در خدمت غفلت ابنای بشر قرار گرفته اند.
صفارهرندی هم در آخر این جلسه اظهار داشت: این که یک اثر هنری با این مختصات توانسته چنین نقشی را ایفا کند و کارکردی داشته باشد باید آنرا به رسمیت شناخت و در همین حد است اما این که شاعرش برود شورای شعر صدا و سیما، این غلط بوده و از قاعده خودش خارج شده است.

منبع:

Author | صدکادو Comments | دیدگاه‌ها برای در نشست تحلیل و بررسی جامعه ‎شناختی سلام فرمانده مطرح شد؛ علوم اجتماعی ما از مطالعه پدیده های جامعه خودش عار دارد بسته هستند Date | 30/06/2022