این جا قرار نیست بحث ها به نتیجه برسد چون بر همگان واضح و مبرهن است كه حق كاملاً با ماست و طرف مقابل است كه متوجه این حقیقت آشكار نمی شود!
به گزارش صد کادو به نقل از ایسنا، عصر ایران نوشت: «به این جملات نگاه کنید:
– وقتی برای تدفین شجریان جمع می شدید مرغ سحر می خوندید ایراد نداشت، حالا ما رفتیم سخنرانی استاد رائفی پور ایراد داره؟
– فقط شمال رفتن ما کرونا پخش می کنه؟ این که شما مراسم مذهبی می گیرید دور هم جمع می شید، کرونا بهتون احترام میذاره؟ کاریتون نداره؟
– چطور مسابقات کشتی مشکل نداشت، جودو مشکل داره؟
– وقتی نماینده های خودتون مجلس بودن، اونوقت اعتراض نمیکردین، الان هم حق اعتراض ندارید!
– چطور خودتون مهمون داشتید سر و صدا می کردید اون وقت فرهنگ آپارتمان نشینی مهم نبود حالا مهمه؟ باید تحمل کنید چون الان نوبت ماست و….
این لج بازی و بِکش بِکش ملی نهایت ندارد. مثل چرخه انتقام است. دیگران را به بخشش دعوت می نماییم اما خودمان تا انتقام نگیریم آرام مان نمی گیرد. اینجا بر خلاف تصور و توهمی که از بحث عقلانی و حق به جانب بودن داریم، رسماً عقل را به تعطیلات فرستاده ایم. از موضعی دفاع می نماییم که می دانیم غلط است اما نباید کوتاه بیاییم چون طرف مقابل «پر رو» می شود و حالا که ما زورمان می رسد چرا اسب مان را نتازانیم؟
این که مردم رفتار مقابله به مثل را از ملوک شان یاد گرفته اند یا نه بحث مفصل و بی نتیجه ای است. این جا قرار نیست بحث ها به نتیجه برسد چون بر همگان واضح و مبرهن است که حق کاملاً با ماست و طرف مقابل است که متوجه این حقیقت آشکار نمی گردد اما این چرخه باطل همه را سرانجام به نابودی می کشاند، اگر آدم های عاقلی از دو طرف ماجرا با قاطعیت ورود نکنند و جلوی این بکش بکش بی حاصل را نگیرند.
۱۵ اسفند سال پیش یعنی دو هفته پس از علنی شدن کرونا یادداشتی نوشتم با عنوان «چرا ما ایرانیها از لج بازی لذت می بریم؟» با گذشت ۹ ماه از کرونا هنوز هم، واژه به واژه حرف همان است. این که «امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم!» حتی اگر به این دیوار سنگ بزنیم و فکر نماییم پشت آن شهری است که آدم ها با عقل تصمیم می گیرند نه فقط برای خنک شدن دل!
قصد داوری و حق با چه است را ندارم. وسط این کُشتار روزانه و خزیدن کنج خانه ها و گریختن از هم مگر دل و دماغی برای قضاوت مانده؟ آدم ها در دسته های صدتایی می میرند، کسانی در به در دارو هستند، عده ای با وحشت مدام الکل به دست و صورت می زنند و کسانی هم بی توجه به فاجعه ای که دارد رخ می دهد مشغول بِکش بِکش های کودکانه سیاسی و ورزشی و اجتماعی هستند که به بکُش بکُش ختم می شود!
«مصنفانه تر بود که هر کس تاوان نفهمی خودش را می داد» ولی کرونا به این آرزوهای منصفانه گوش نمی دهد. چنگیزوار در حال تاخت و تاز است و ما وسط این بکش بکش ها که به ورزش ملی تبدیل گشته نوبت زوال خودرا به نظاره نشسته ایم!»
categories & tags
In جشن, جشنواره, کادو, هدیه
By فرهنگ