فیلسوفی در حركت

    Home  /  جشن  /  فیلسوفی در حركت

فیلسوفی در حركت Image

فیلسوفی در حركت

به گزارش صد كادو هشتم مردادماه در تقویم رسمی كشور به نام روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق، عارف و مؤسس مكتب اشراق نام گذاری شده است. وی در سهرورد زنجان چشم به جهان گشود و در كودكی آغاز به تحصیل قرآن، ادبیات عربی و فارسی كرد. بعد از آن برای تكمیل تحصیلات خود سهرورد را ترك كرد و عازم مراغه شد و نزد مجدالدین عبدالرزاق جیلی حكمت، اصول فقه و منطق ارسطویی را آموخت و با معارف سنتی زرتشتی و اندكی هم با اعتقادات مسیحیان آشنا شد.
به گزارش صد کادو به نقل از ایسنا، سهروردی در بیست سالگی به اصفهان سفر کرد و مشغول تحصیل علم منطق و افکار ابن سینا شد و کتاب بصائر عمر بن سهلان ساوی را خواند. قبل از سی سالگی اصفهان را ترک کرد و به دیار بکر رسید و بعد به آناتولی و پس از اقامت کوتاه در آنجا به دمشق رفت و در آنجا به شهرهای بسیاری سفر و با بزرگان روزگار خود ملاقات کرد و بحث حکمت اشراق را پیش کشید.
سهروردی در سی سالگی به حران رفت و در آنجا با فخرالدین ماردینی آشنا شد و خیلی از مطالب را از او فراگرفت. وی در ادامه ی سفر خود به توقات رفت و همانجا بود که کتاب حکمت الاشراق خویش را به پایان رساند و آغازگر مکتبی نوین در فلسفه اسلامی به نام مکتب اشراق شد. او کتاب ها و نوشته های زیادی را در سفرهای خود نوشت. صراحت گفتار او سبب شد که به زندان بیفتد و در ۳۸ سالگی در زندان در گذشت. از او آثار بسیاری به دست ما رسیده که مهم ترین آن حکمت الاشراق است. سهروردی کشف و شهود خویش را با زبان فلسفی در این اثر بیان کرده است.
شهر کتاب به مناسبت فرا رسیدن هشتم مرداد، بزرگداشتی در فضای مجازی برای بزرگداشت بنیان گذار حکمت اشراق برگزار کرده است که گزارش کوتاهی از گفت وگوها، نوشته ها و آثار صوتی و تصویری صاحب نظران به دنبال می آید:

قاسم کاکایی در سخنان خود درباره ی اصطلاح «نور» در آرا و آثار سهروردی اظهار داشت: شیخ اشراق بطور قطع بر فلسفه ی مشاء ناظر و آگاه بوده و فلسفه اش را با عنایت به فلسفه ی مشاء نوشته است اما قدمی پیش آمده تا فلسفه ی اسلامی را تکامل بخشد. او از حکمت ذوقی که در عرفان اسلامی ساری و جاری بوده بهره برده و حکمت خویش را بارور ساخته است. به همین علت هم از اصطلاح «وجود» که ابن سینا و فلسفه ی مشاء به کار برده اند به بحث «نور» برمی گردد. اما نوری که سهروردی به کار می برد به اصطلاح قرآنی بسیار نزدیک تر است که «اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَالأَرْض». ضمنا در نور هم حرارت و هم نورانیت بیشتری نسبت به وجود دیده می شود. او با مباحثی که طرح می کند، پویایی، زنده بودن و حیات فلسفه ی اسلامی را تداوم بخشیده است. شیخ اشراق فرزند حقیقت است و حقیقت همان تجلی حق است در ذهن و جان آدمی و در نفس آدمی.
وی ادامه داد: سهروردی به نسبت فلاسفه ی اسلامی پیش از خود بیشتر به قرآن توجه دارد و در جای جای آثارش به قرآن استناد می کند و همین طور به حدیث و می گوید که اگر حکمتی از قرآن و حدیث شاهد نداشته باشد قابل پذیرش نمی باشد. همینطور سخن شیخ اشراق این است که نور حضرت ختمی مرتبت بر نور تمام حکمای قبل حجت و غالب است.

سعید رحیمیان، مولف کتاب «مقدمه ای بر حکمت اشراق»، با اشاره به این که هدف از نگارش این اثر به دست دادن اطلاعات لازم برای ورود به ساحت حکمی، فلسفی، عرفانی حکمت اشراق و نظریات سهروردی است، درباره ی اصطلاح شناسی شیخ اشراق خاطرنشان کرد: در اصطلاح شناسی شیخ اشراق با سه نوع اصطلاح مواجهیم: اصطلاحات جدیدی که برای مفاهیم عقلی به کاررفته است، مثل هیئت به جای عَرَض؛ اصطلاحات قدیمی که برای مفهوم جدید به کاررفته است، مثل نور که شیخ اشراق از آن به معنای متافیزیکی مراد می کند؛ اصطلاحات جدید که برای مفهوم جدید به کاررفته است، مثل انوار قاهره ی عرضیه و اعلون که تا قبل از شیخ نه چنین معنایی بوده و نه چنین لفظی. نور اصطلاحی قدیم است که سهروردی آنرا برای مفهوم جدیدی به کار می گیرد. برخی اعتقاد دارند که از حکمت ایرانی ها باستان یا مفهوم زرتشتی نور بهره برده است، برخی دیگر باور دارند که این اصطلاح را از آیه ی شریفه ی «الله نور السماوات و الارض» یا از تفاسیر فیلسوفان از این آیه استخراج کرده است، مشخصاً از تفسیر غزالی در رساله ی «مشکات الانوار» که در آن نوعی متافیزیک نور مطرح گردیده است. به هرروی، مهم این است که سهروردی بر اساس این مفهوم یک نظام متافیزیکی مطرح و استخراج کرد. گفته می شود که تشابهی نسبی بین احکام نور و احکام وجود نزد ابن عربی و نزد فیلسوفانی مثل ملاصدرا هست. البته شباهت های عدیده ای مثل مسئله ی بداهت نور، تعریف ناپذیری نور، مراتب مشکک نور هست، اما به نظر می آید که تفاوت هایی هم وجود دارد. همچون اینکه شیخ اشراق برخی از موجودات را اساساً نورانی نمی داند. در نظام سهروردی هر آنچه موجود است، لزوماً نور بر او اطلاق نمی گردد. درحالی که در حکمت متعالیه اینها همه حائز درجه ای از وجودند. در حکمت اشراق، نور هم محتوای اشراق نور و نگرش شیخ اشراق را تشکیل می دهد، هم روش نگریستن او را به اشیاء و عالم.
وی با اشاره به این که ترکیب نورِ وجود در شیخ اشراق و ملاصدرا تحلیلی متفاوت دارند، اظهار نمود: وقتی دو کلمه را با یک کسره ی اضافه باهم ترکیب می نماییم، این ترکیب می تواند وصفی یا اضافی باشد. در ترکیب اضافی مضاف و مضاف الیه لزوماً از یک جنس نیستند و وقتی این همانی در جنس مطرح می شود، ترکیب وصفی است. حالا سؤال پیش می آید که در نور وجود نزد ملاصدرا یا ابن عربی یا شیخ اشراق تطابقی بین نور و وجود در کار هست یا نیست؛ و این کسره بر تمایز این دو دلالت دارد؟ اساسا در حکمت متعالیه ی ملاصدرا و عرفان ابن عربی بین این دو این همانی برقرار است. به تعبیری، نزد این دو بین بعد هستی شناختی و بعد معرفت شناختی این همانی برقرار است. اما سخن سهروردی این است که ما از موجودات نور می یابیم یا وجدان یا شهود می نماییم، هرچند که وجود موجودات اعتباری است. به عبارت دیگر، وجود نزد سهروردی اعتباری یا مفهومی است که ما از موجودات انتزاع می نماییم. اما نزد ملاصدرا و ابن عربی ما هم موجودات را بعنوان نور می یابیم یا وجدان یا شهود می نماییم، هم وجود موجودات همان نور است، با درجات مختلف نزد ملاصدرا و با درجه ی واحد نزد ابن عربی. اما در شیخ اشراق این دو بعد هستی شناختی و معرفت شناختی از هم متمایز شده است. یعنی وجود عین نور نیست، چونکه وجود نزد سهروردی اعتباری است و نور اصالت دارد. اما همین وجود در ناحیه ی هستی شناختی بسان نور بر ما جلوه گر می شود. بنابراین، می توان اظهار داشت که شیخ اشراق به وحدت وجود معتقد نیست. حتی اگر در مسلکی که برخی شارحان گفته اند، نور و وجود نزد سهروردی یک امر محسوب شود، باز هم سهروردی به درجات مختلف نور و در نتیجه به درجات مختلف وجود قائل است و بر یکپارچگی نور تصریح ندارد. به بیانی دیگر، سهروردی بیشتر در حد وحدت شهود باقی می ماند، نه در وحدت وجود.

نجفقلی حبیبی هم با اشاره به سه فیلسوف سرشناس ایرانی ها (ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا) درباره ی بی مهری به سهروردی اظهار داشت: از این سه فیلسوف، ابن سینا در تاریخ و در ایران جایگاهی درخور خود دارد و در همدان، آرامگاهی در شأن این فیلسوف بزرگ ساخته شده است. درباره ی ملاصدرا هم بنیاد حکمت اسلامی صدرا تأسیس شده که متولی انتشار آثار ملاصدرا است و در این سال ها با موفقیت در این حوزه فعالیت نموده است. اما، متأسفانه سهروردی با قدری بی مهری روبه رو شده است. گرچه کتاب های وی منتشر می شود و درباره ی او فراوان بحث می شود، متأسفانه جایگاه خاصی ندارد. سهرورد در زمان شهاب الدین یحیی سهروردی جایگاه مهمی داشته است. بزرگانی از این سرزمین برخاسته اند که بعضی از آنها با عنوان سهروردی و بقیه با عناوین دیگر مطرح شدند. یکی از این افراد پسرعموی شهاب الدین سهروردی است که دوسه سالی از او بزرگ تر و پس از هم زنده بوده است. او یکی از مشایخ صوفیه است و امروز فرقه ی سهروردیه در هند به همین صوفی برمی گردد که او ضد فلسفه هم بوده است. اما، شهاب الدین سهروردی طرفدار فلسفه است و با پشتیبانی از تأسیس و راه اندازی بنیاد سهروردی می توانیم جایگاهی درخور این فیلسوف جهانی ایرانی فراهم آوریم. پس، از ایرانی ها در سرتاسر ایران و جهان می خواهم، با حمایت مالی تحت نظارت انجمن فلسفه ی ایران در راه اندازی این بنیاد در شهر سهرورد مشارکت کنند.
وی با اشاره به مقایسه ی حکمت اشراق در اندیشه ی سهروردی و آنچه در آثاری مانند شاهنامه ی فردوسی آمده، اذعان داشت: شاید مطالبی که سهروردی در کتب اشراق خود آورده در «شاهنامه» ی فردوسی هم باشد، ولی نحوه ی بیان و تلقی سهروردی اعجاب انگیز است. اگر فردوسی در «شاهنامه» می گوید که کیخسرو در آخر عمرش افراد خویش را در جایی جمع کرد و وصیت کرد و بعد رفت، سهروردی از عروج به آسمان و صعود معنوی او سخن می گوید که با مفهوم حکمت اشراق ایرانی سازگارتر است. نحوه ی تأمل سهروردی با نحوه ی تأمل فردوسی در این باب بسیار متفاوت می باشد. به نظرم، مقایسه ی تلقی و درک متفاوت مفاهیم دیگری ازاین دست در «شاهنامه» و نزد سهروردی قابل بحث و بررسی است.

شکرخدا گودرزی، کارگردان و نویسنده، درباره ی تفاوت سهروردی با فلاسفه ی قبل از خود اظهار داشت: آنچه سهروردی را از پیشینیان خود متمایز می کند در این است که سهروردی جوهره و درونمایه ی حکمت ایرانی را کشف می کند. نه مجیزگوی و اصطلاحاً تسلیم صددرصد فلسفه ی غرب است و نه حکمت عربی. من از دوران دانشکده همیشه فکر می کردم چگونه می شود کارهای سهروردی را به شکل نمایشنامه درآورد و تلاش هایی من و دوستان دیگر کردیم که اثر دندان گیری نشد. تا این که احساس کردم برای شناخت سهروردی باید دوران او و پیش از او را بشناسم. همین سبب شد من آن دوره را بخوانم که منجر گردید به کتاب خواجه نظام الملک. فضایی را که از لحاظ آموزشی خواجه نظام الملک فراهم نموده بود، سبب شد که بستری برای تجلی و بروز شخصیتی مثل سهروردی فراهم گردد. وی در آن سن کم چقدر توانسته بود بیاموزد که فلسفه ای را بنیان بگذارد که بعداً پایه و اساس کشف و شهود از آثار او درآید. کشف و شهودی که نه خلاف عقل باشد که عقل آنرا تصدیق بکند. او از سنین کم صرف و نحو زبان عربی، معانی و بیان، علوم بلاغی، کلام، تصوف، تفسیر، تاریخ، فلسفه و اصول فقه را یاد می گیرد و به ریاضیات و حدیث و عرفان پناه می برد و به فنون زمان خودش مسلط می شود. جالب اینکه در تمام اینها بر مبنای دریافت من، سهروردی حکیم یا فیلسوف در حرکت است. فیلسوفی تجربی است یعنی هر آنچه در کشف و شهود می خواهد پیدا کند باید ببیند.
وی با اشاره به اهمیت سهروردی در فرهنگ ایرانی اظهار نمود: متاسفانه این فیلسوف و حکیم بزرگ را ما خودمان معرفی نکرده ایم بلکه به ما معرفی شده است. اگر شخصیتی مثل هانری کربن نبود واقعیت امر چه کسی می خواست سهروردی را به ما معرفی نماید. هانری کربن نه تنها سهروردی را به ایران، بلکه به تمام جهان شناساند. اوژن یونسکو، یکی از بزرگترین نمایشنامه نویس های بزرگ قرن بیستم و خالق کرگدن و صندلی ها، در نامه ای به هانری کربن می نویسد: آقا و دوست عزیز با تعجب و شگفتی بسیار عقل سرخ را خواندم (۱۲ رساله ی سهروردی را هانری کربن با عنوان عقل سرخ به زبان فرانسه درآورده است) شما بزرگ ترین و اعجاب انگیزترین متون حیات معنوی را به غرب شناسانده اید. شما این متن را در خاطره ی خود ایرانی ها هم زنده کرده اید، متن مشکل است و نمی توان آنرا وقت و بی وقت خواند. باید منتظر لحظه ای ماند که دل یاری کند. وقتی راه گم می کنم یادداشت ها و توضیحات شما بار دیگر مرا به جاده هدایت می کند، در واقع شاید تا آخر زندگی ام نیازمند خواندن نوشته ی دیگری نباشم چونکه این اثر را خواهم خواند و باز خواهم خواند. صمیمانه از شما متشکرم.

غلامحسین ابراهیمی دینانی که پیش از این درباره ی شیخ اشراق کتاب «شعاع اندیشه و شهود در اندیشه ی سهروردی» را نوشته است درباره ی جایگاه سهروردی در تاریخ حکمای ایرانی اظهار داشت: سهروردی حکیم است و متأسفانه در جوانی در شهر حلب شهید شد. مع ذلک در این زمان کوتاه عمر هم آثار زیادی دارد و حکیم اشراقی است. از تعبیر «اشراقی» معانی گوناگونی مراد کرده اند. بعضی می گویند، اشراقی یعنی به دل او اشراق می شود و استدلال ندارد. این روزها هم بسیاری ادعای اشراق می کنند. این در شرایطی است که سهروردی در هیچ یک از کتاب هایش، چه عربی و چه فارسی، حتی یک سخن بی جهت نگفته است. وی در این کتاب ها که اصل آنها حکمت الاشراق است، با استدلال سخن گفته و حکیم است. او خویش را اشراقی می داند، چونکه بیشتر از حکمت ایران باستان استفاده می نماید. بدون شک سهروردی مسلمان قرص و محکمی بود، اما این شعور را هم داشت و متوجه این امر بود که ما پیش از اسلام تمدن و فرهنگ والا و بالایی داشتیم. زمانی که آمریکایی نبود، اروپا در توحش زندگی می کرد و عرب ها در بیابان شیر شتر می خوردند، ما فرهنگ متعالی ایران را داشتیم و سهروردی این تمدن را کشف کرده بود. ظاهراً سهروردی آثاری در دست داشته است که به جز چند بزرگ همچون برزویه طبیب و بوذرجمهر اسم برده است. او به آثار و اندیشه هایی از حکمت ایران باستان دست یافته بود و اینها را به زبان فلسفه و برهان بیان کرده است. اشراقی بودن سهروردی به حکمت ایران باستان اشاره دارد و هیچ حرف بی استدلالی در کتاب های وی نیست.

منبع:

Author | صدکادو Comments | دیدگاه‌ها برای فیلسوفی در حركت بسته هستند Date | 01/08/2020