صد كادو: سپس پیروزی انقلاب و استقرار حكومتی دین بنیان، سیلی از دیدگاه ها و تبلیغات جریان های مختلف درباره تكلیف كلیمیان ایران در نظامی با رویكرد ضدصهیونیستی، به راه افتاد اما درایت امام خمینی (ره) در ابراز مواضع صریح خود درباره تمایز میان یهودیت و تمایلات صهیونیستی، همچون آبی بر آتش بود و آرامش را بار دیگر بر تلاطمات درونی یهودیان ایران، مستولی ساخت. «هارون یشایایی» از مبارزان انقلاب و فعالان «جامعه روشنفكر یهود»، یكی از مستمعان این سخنرانی تاریخی امام در پاریس بود.
به گزارش صد كادو به نقل از ایسنا، هارون یشایایی در گفت وگوی پیش رو، از خاطرات ایام زندان و فعالیت های مبارزاتی خود سخن گفته و به تشریح مواضع و اقدامات كلیمیان ایران در فرایند انقلاب و سال های جنگ تحمیلی پرداخته است.
برای شروع، كمی از خود و فعالیت هایتان بگویید؟
من، «هارون یشایایی» هستم. از كودكی به «پرویز» شهرت داشتم و امروز باز بیشتر با همین نام شناخته می شوم. در سال ۱۳۱۴ در یك خانواده پر اولاد یهودی در محله سنتی كلیمیان تهران یعنی «عودلاجان» متولد شدم و دوران كودكی و نوجوانی خودرا در همان محله گذراندم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسه «اتحاد»(خاص كلیمیان) تهران به اختتام رسانده و با وقفه ای كوتاه، وارد دانشگاه شدم و لیسانس و فوق لیسانس را در رشته فلسفه علوم تربیتی كسب كردم. سپس ازدواج كرده، صاحب یك پسر و یك دختر هستم.
اما در مورد فعالیت های اجتماعی ام، باید بگویم، نقطه شروع آن به دوران نوجوانی من در همان محله عودلاجان بازمی گردد. در آن زمان، جوانان در این محله -كه مركز زندگی یهودیان تهران محسوب می شد- فعالیت های متعددی داشتند. آشنایی من با فعالیت های اجتماعی باز از همین جا و ارتباط با كلیساها، مساجد و باشگاه های مختلف شروع شد. ورود من به دبیرستان، با مبارزات سال های ملی شدن صنعت نفت (از ۱۳۲۸ تا كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲) مصادف بود. مدرسه ما كمی بالاتر از میدان بهارستان قرار داشت كه در آن زمان، مركز فعالیت های سیاسی گروه های گوناگون شمرده می شد. در جریان مبارزات سیاسی آن دوره در مسئله ملی شدن صنعت نفت، به هر حال با این حوزه، آشنایی بیشتری پیدا كردم و از دوره دبیرستان به صورت جدی وارد عرصه سیاسی-اجتماعی شدم.
باید اضافه كنم كه در كنار مدرسه ما یكی از احزاب ضدیهود و فاشیست به نام «سومكا» به ریاست آقای «منشی زاده» قرار داشت كه در زمان حاكمیت هیتلر، «صدای آمریكا» به زبان فارسی را اداره می كرد. آنها با سر دادن شعار و حركت هایی از این دست در مبارزه دائم با ما بودند و درگیری زیادی میان طرفداران این حزب و دانش آموزان مدرسه «اتحاد» به وجود می آمد. واقعیت این است كه ما به جریان چپ، نزدیك بودیم. مدرسه «۱۵ بهمن» كه عموماً دانش آموزان چپی در آن حضور داشتند، در برخوردهای میان ما (دانش آموزان یهودی) و سومكا، جانب ما را می گرفت كه موجب شد به هم نزدیك شویم. این برخوردها در نزدیك كردن من به زندگی اجتماعی مردم ایران، تأثیرگذار بود. از كودتای سال۱۳۳۲ به بعد، به مبارزات سیاسی وارد شدم. اوایل سال۱۳۳۳ كه حاكمیت به سركوب مردم روی آورد و موج دستگیری ها آغاز شد، من هم دستگیر شدم و آغازین برخوردم با حاكمیت و زندان رفتن در همین سال صورت گرفت كه حدود هشت ماه طول كشید. درست همین جا بود كه مقطع تازه ای در زندگی ام آغاز شد. من، دوستان زیادی در زندان پیدا كردم كه طبعاً بیشتر به سمت جریان فكری چپ، تمایل داشت. وقتی از زندان آزاد شدم، ناگزیر از كار و كسب درآمد بودم و چون از كودكی به سینما علاقه داشتم، به همین حوزه وارد شدم. از طرفی، در زندان با «بیژن جزنی» آشنا شده بودم كه از زمان دارالتأدیب تا زندان شماره ۴ قصر با هم بودیم. بیژن، نقاش بود. ما پس از آزادی، در حوزه طراحی پوسترهای سینمایی مشغول به كار شدیم. به تدریج، فعالیت خودرا توسعه داده و دفتری در پاساژ «علمی» -مركز هنرمندان آن زمان- تأسیس كردیم.
بعد از مدتی، وارد عرصه تولید فیلم های تبلیغات تجاری شدیم و از سال های ۴۲-۴۳ به بعد، می توان اظهار داشت كه سینما در انحصار ما قرار گرفت. همه در دفتر ما فیلم می ساختند و حرف اول را در این زمینه می زدیم. روند پیشرفت كار ما همچنان ادامه داشت تا اینكه در سال ۱۳۴۶، بیژن به جهت رهبری جریان چریك های «فدایی خلق» دستگیر شد و ساواك، شركت را تعطیل كرد. بیژن، كمی پس از دستگیری، اعدام شد. به این ترتیب، مدتی شركت ما تعطیل بود اما كمی بعد، از من تعهداتی گرفتند و توانستم بار دیگر فعالیت شركت را از سر بگیرم. تا سال ۵۶ به كار خود ادامه دادم اما با عنایت به اوضاع سیاسی حاكم و بروز انقلاب، از سال ۵۶ تا ۵۸، یكبار دیگر فعالیت شركت ما تعطیل شد. سپس آن دوباره تصمیم گرفتم وارد عرصه تولید فیلم های سینمایی شوم. «جایزه»، «اجاره نشین ها»، «ناخدا خورشید»، «كیمیا»، «دیوار» و «در مسیر تندباد»، همچون فیلم هایی است كه در ساخت آنها بعنوان تهیه كننده مشاركت داشته ام. الان باز همراه با پسرم، كیارش، در حوزه سینمای مستند، فعال هستم. فیلم «شهسوار»، آخرین كار ماست كه در سینما «حقیقت» اكران خواهدشد.
كمی به عقب، یعنی زمان پیش از انقلاب برمی گردیم كه توسط ساواك دستگیر شدید. از آن دوران بگویید؟
همان طور كه اشاره كردم، ساواك پس از دستگیری «بیژن جزنی»(به بهتان رهبری چریك های فدایی خلق)، شركت را مهر و موم و تمام اسناد و مدارك موجود در دفتر را مصادره و با یك كامیون منتقل كردند. دو سه ماه بعد باز دیگر اعضای شركت، همچون بنده را احضار كرده و گفتند باید مدیرعامل خودرا تغییر دهید. ما هم سهم بیژن را دادیم و ساواك، فردی به نام «مهندس كیایی» را بعنوان مدیر عامل شركت منصوب نمود. باید به این نكته اشاره كنم كه ما حتی در زمان حضور بیژن باز مطلقاً كار سیاسی در شركت نمی كردیم. مدت دو سال، مهندس كیایی، مدیرعامل ما بود و پس از آن، ساواك اعلام نمود كه دیگر ضرورتی برای وجود وی نیست و به این ترتیب، من مدیریت شركت را برعهده گرفتم كه تا به امروز هم ادامه دارد.
كمی از فعالیت های سیاسی خود پیش از انقلاب توضیح دهید.
دوران دانشجویی من (سال های۴۲-۳۹) مصادف بود با نقطه اوج فعالیت های مبارزاتی دانشجویی مقابل رژیم. در آن زمان، محور تمام فعالیت های انقلابی، حتی حوزه و امام (ره)، دانشگاه بود. در بحبوحه همین جو مبارزاتی، یكبار در سال ۴۰ دستگیر شدم كه از قضا، مدت زمان زیادی طول كشید. ساواك، همه دانشجوها را از هر قشر و دسته و جناح، دستگیر و در ندامتگاه «قزل قلعه»، زندانی كرده بود. در دستگیری های آن زمان، چپ و راست و دین و… مطرح نبود و همه مخالفان، شامل چپی ها، طرفداران نهضت آزادی، حتی مخالفان نهضت آزادی (یعنی هم فكران «نواب صفوی») را دستگیر كردند. اغلب زندانیان در سلول های انفرادی محبوس بودند. البته در این میان، گاه از ترفندهایی باز برای آزار بیشتر زندانی ها استفاده می كردند. مثلاً، مدتی مرا با «عباس شیبانی» در یك سلول قرار دادند تا وجود یك مسلمان و كلیمی در كنار هم برای آنها آزاردهنده باشد. هرچند، شیبانی مانند فرزندش از من حمایت و دلجویی می كرد و به هیچ وجه اجازه نداد این همراهی، آزاردهنده باشد. القصه، پس از نخست وزیری «علی امینی»، ما را آزاد كردند. از سال ۴۲ به بعد باز سركوب ها آغاز شد و در سال ۴۳، امام (ره) را به تركیه و سپس آن، نجف تبعید كردند. من پس از آزادی از زندان، تا سال های اول انقلاب، دیگر فعالیت سیاسی جدی انجام ندادم.
كارنامه عملكرد شاه را چطور می بینید؟
بی تردید، بزرگ ترین نقطه ضعف شاه، وابستگی وی به نظام امپریالیستی بود كه بلای سنگینی محسوب می شد. هرچند، علی الظاهر برخی اقدامات در زمان پهلوی اول و دوم صورت گرفت، اما وابستگی به نظام سرمایه داری امپریالیستی، همه آنها را تحت الشعاع قرار می داد كه اهمیت زیادی دارد. به هر حال، این مهم ترین فاكتور است. در كنار این مساله باید به سركوب و خفقان حاكم در زمان شاه باز اشاره نمود. اولین خاصیت تمام حكومت های توتالیتر، سركوب است كه شاه باز از مسئله، مستثنی نبود.
هنگام مرور فعالیت های سیاسی كلیمیان قبل از انقلاب، نام «جامعه روشنفكران یهودی» و شخص شما، بارز است؛ ایده تشكیل این تشكل از كجا نشأت گرفت و چه اهدافی را دنبال می كرد؟
از سال ۱۹۴۵، سازمان های صهیونیستی، مبادرت به كوچاندن یهودیان ساكن در مناطق مختلف جهان، خصوصاً كشورهایی مثل عراق، ایران، تونس، مراكش و الجزیره -كه جمعیت قابل توجهی یهودی داشتند- نمودند. واقعیت این است كه آنها در این زمینه، توفیق چندانی در ایران به دست نیاوردند. به هر حال جامعه یهودی ایران، سابقه فرهنگ و قدمتی دیرینه در این كشور داشت، با ملت ایران، هم زبان بود و از طرفی، فرهنگ ایرانی، ذاتاً پذیرای خشونتی نبود كه در دیگر كشورها همچون عراق نسبت به یهودی ها اعمال می شد. اساساً این شیوه تفكر و عملكرد هیچ گاه در ایران وجود نداشته است. به هر حال، یهودیان ایران با چنین پیشینه ای، در شهریور ۱۳۵۷، برای نخستین بار در تظاهرات شركت كردند. در این مشاركت، بیشتر جوانان یهودی از جناح تفكر چپ حضور داشتند. در واقع، توده های یهودی هم مانند توده های مردمی، هنوز امكان استقرار نظام اسلامی را باور نداشتند. در آن برهه، با آن دسته از كلیمیانی كه پیش از انقلاب در زندان بودند، مراوده داشتم. مبارزان مسلمان هم آنها را می شناختند و با هم ارتباطی فعال داشتیم. در تاریخ دوم دی ماه ۵۷، همراه با مبارزان یهودی به منزل «آیت ا…طالقانی» -كه بیشتر از دیگران پذیرای ما بودند- رفتیم. ما از دوران زندان، آقای طالقانی را می شناختیم و ایشان هم تقریباً از ما شناخت داشت. در آن ملاقات، آقای طالقانی با امام (ره) –كه آن زمان در پاریس بودند- تماس گرفتند و گفتند: عده ای كلیمی می خواهند با شما اعلام همبستگی كنند. امام (ره) هم موافقت خودرا ابراز كردند. ما نمی توانستیم این همبستگی را به نام جامعه كلیمی اعلام نماییم، چون واقعاً جامعه كلیمی، همراه ما نبود. از آنجائیكه بیشتر جمع ما را دانشجویان یا پزشكان كلیمی و به عبارتی، قشر تحصیلكرده و «روشنفكر» جامعه یهود تشكیل می داد، ما تشكل «جامعه روشنفكران» را تأسیس كرده و هشتم دی ماه ۱۳۵۷، اعلامیه ای رسمی منتشر ساختیم كه انعكاس فوق العاده ای در جامعه پیدا كرد. من، عضو ستاد استقبال از امام (ره) شدم و در بازگشت تاریخی ایشان، روحانیون یهودی و بنده باز حضور یافتیم. حضرت امام (ره) در همان محل فرودگاه، ما را مورد تفقد قرار دادند و همانجا مشخص شد كه یهودیان باز در انقلاب جا دارند و مورد تعرض نیستند؛ این مسئله، اهمیت فوق العاده ای داشت. روحانیون باز این حضور و تفقد امام را در كنیسه ها اعلام نمودند و اینچنین مشخص شد كه جامعه ایران با حاكمیت تازه (اسلامی) پذیرای یهودیان است. به این ترتیب، جامعه یهودی -هرچند با جمعیت اندك- در ایران حفظ شد و نهادها، كنیسه ها، مدارس، قبرستان و كشتارگاه های مخصوص یهودی ها، همه باقی ماند كه تا به امروز باز همچنان دایر است.
پس از استقرار انقلاب، «جامعه روشنفكران یهودی» از حالت انزوای سابق خارج و عملاً به امید جامعه یهود تبدیل شد. خصوصاً اینكه تمام اعضای «انجمن كلیمیان»(به عنوان انجمن مركزی یهودیان ایران) از كشور خارج شده بودند و به همین خاطر تا سال ۶۲، جامعه روشنفكران یهود، نهاد فعال جامعه یهودی در ایران محسوب می شد. تا اینكه انجمن كلیمیان، مجدداً تشكیل شد و امور جامعه یهودی را به دست گرفت. البته همه اعضای فعال جامعه روشنفكران در انجمن كلیمیان عضو شدند و به عبارتی، انجمن كلیمیان، محل كار آنها شد. از خرداد سال ۱۳۵۸ به مدت ۱۲ سال، یك روزنامه تحت عنوان «تموز»، ارگان جامعه روشنفكران یهودی بود كه تمام موضع گیری های آنرا درباره اتفاقات جامعه، منعكس می ساخت.
بارزترین اقدام جامعه روشنفكران در فرایند انقلاب چه بود؟
جامعه روشنفكران در اربعین سال ۱۳۵۷، اعلام نمود در راهپیمایی شركت خواهدكرد. ما جلو یكی از كنیسه های بزرگ خود (واقع در بلوار كشاورز، خیابان فلسطین شمالی كه هنوز هم دایر است) جمع شدیم. در ابتدا ۲۰-۱۰ نفر بیشتر نبودیم، بعد كم كم به ۵۰ نفر رسیدیم، ما همچنان صبر كردیم و به جایی رسید كه خبرگزاری های خارجی اعلام نمودند ۱۲هزار یهودی در تظاهرات شركت كردند. راهپیمایی اربعین ۵۷، یكی از سرفصل های مهم فعالیت های جامعه روشنفكران یهود است.
امروز، جامعه كلیمیان ایران نسبت به نهضت حضرت امام خمینی (ره) چه دیدگاهی دارند؟
از منظر جامعه شناسانه، واقعیت آن است كه یهودیان، جمهوری اسلامی را محلی برای ادامه حیات خود می دانند؛ این خیلی مهم می باشد، یعنی با وجود در اقلیت قرار داشتن و مسئله فشار شدید تبلیغاتی مقابل رژیم صهیونیستی در ایران، یهودیان باز هم در این مملكت، احساس ناامنی و خطر نمی كنند. یهودیان ایران، این بعد سیاسی قضیه را در رابطه با خود نمی دانند. این رویكرد، تاریخ ساز است. حالا در دانشگاه «یوسی ای ال» آمریكا، دپارتمانی جهت بررسی این مساله و دلیلهای باقی ماندن جامعه یهودیان ایران -با وجود تمام فراز و نشیب های گذشته- تشكیل شده است. به اعتقاد من، یك سمت این مسئله، نوع مدارا و تعامل و تسامح فرهنگ ایرانی است؛ در این فرهنگ، اهل كتاب (یهود، مسیحی و زرتشتی ) و حتی بهائی ها هم -اگر خودشان شلوغ نكنند- به هیچ وجه مورد تعرض قرار نمی گیرند؛ این ریشه رویكرد مثبت یهودیان ایران به نظام اسلامی، برساخته اندیشه امام (ره) است.
از بعد سیاسی باز مواضع رسمی امام (ره) در پاریس، بسیار تأثیرگذار بود. امام (ره) در تاریخ ۲۴ اردیبهشت سال۱۳۵۸، سخنرانی تاریخی درباب یهود در پاریس انجام دادند كه به نظر من، یك مانیفست است. بنده هم در آن سخنرانی، از مستمعان بودم. ایشان خیلی دقیق، مسئله یهودیت و صهیونیسم را تفكیك و به صراحت اعلام نمودند كه شما[یهودیان] شهروندان ایران هستید، ما مطابق قانون با شما رفتار می نماییم و مطلقاً نگران تبلیغات دشمنان نباشید. این سخنرانی نشان داده است كه امام (ره)، یك نظریه پرداز واقعی بودند. یك سخنرانی دیگر باز در نوفل لوشاتو در جمع دوستان یهودی داشتند و یكبار دیگر بر این مساله تاكید و محبت كردند. سپس بازگشت امام (ره) به ایران هم در قم به دیدار ایشان رفتیم و تعاملات دوسویه، ادامه داشت.
باید اذعان كرد كه موضع گیری های صریح امام (ره)، تمام دیدگاه های تبلیغی (جریاناتی چون «حزب نازی ایران») و ابهامات رایج در آن زمان، پیرامون وضعیت یهودیان ایران را باطل كرد و آرامش را بر جامعه یهودیان ایران، مستولی ساخت. امام، یك نظریه پرداز واقعی بود و این انقلاب بدون اندیشه های ایشان پیروز نمی شد. من پیش از انقلاب هم افكار و عقاید امام (ره) را دنبال می كردم و معتقدم جنبه های دینی و روحانیت ایشان، فرع بر اندیشه های سیاسی شان بود.
عمده فعالیت های مبارزان جامعه كلیمی در فرایند انقلاب و سال های جنگ تحمیلی در چه حوزه هایی متمركز بود؟
یهودیان ایران در تمام حوزه ها فعال بودند. ما در جنگ شركت داشتیم و شهدای زیادی تقدیم كرده ایم. یكی از مهم ترین اقدامات یهودیان، جمع آوری كمك های مردمی بود؛ جامعه روشنفكران كلیمی در سال های ۶۳-۶۲، قبض هایی منتشر ساخت و در كنیسه ها به فروش رساند. رقمی كه در پایان، جمع آوری شد، غیرقابل تصور بود. مبلغی در حدود ۸۰ میلیون كمك به دست آمد كه ما توانستیم با این پول، یك كاروان عظیم از نیازهای جبهه را فراهم كنیم؛ از تراكتور گرفته تا حمام های صحرایی و هر چیزی كه فكرش را بكنید. فیلم های این مساله در آرشیو انجمن وجود دارد. در آن زمان، ایده استفاده از حمام های صحرایی كه با همكاری سپاه، عملی شد، بسیار نو بود و كمك زیادی به مبارزان كرد. در آن دوره، ارتباط و تعامل خیلی نزدیكی میان انجمن و سپاه وجود داشت.
این اقدامات شما از طرف رژیم صهیونیستی مورد خدشه و نقد قرار نمی گرفت؟
صد البته، اسرائیلی ها به ما می گفتند: «نوكر جمهوری اسلامی هستید» و ازجمله خود بنده را مورد هجمه زیادی قرار می دادند كه البته تأثیری بر ما نداشت.
خاطره ای از شب پیروزی انقلاب دارید؟
شب پیروزی انقلاب، همه مردم به پشت بام ها رفتند و فریاد «الله اكبر» سر دادند، ما هم با دیگران همصدا و همراه شدیم.
شما در راهپیمایی ۲۲ بهمن هم شركت می كنید؟
بله، من تنها غیرمسلمانی هستم كه سال ۶۷ در تریبون نماز جمعه تهران صحبت كردم.
اقدام نهادهای مسئول را در صیانت از خون شهدا و پاسداشت شهدای اقلیت دینی چگونه ارزیابی می كنید؟
حدود۲۰ شهید در جامعه یهودیان ایران وجود دارد كه بنیاد شهید، یك بنای یادبود در گورستان یهودیان برای آنها ساخته است. علاوه بر شهدا، یهودیان در جنگ به اسارت باز درآمده اند كه همراه با دیگر اسرا آزاد شدند. یكی از این آزادگان، الان در اصفهان سكونت دارد.
ما، جانبازان یهودی زیادی باز داریم كه یكی دو نفرشان در كرمانشاه ساكن هستند. به هر حال، صیانت از این عزیزان و دیگر شهدا و ایثارگران ایران از هر دین و قوم، یك وظیفه ملی است كه باید در عمل دید تا چه حد محقق شده است.
شما بعنوان یك فعال رسانه ای، چه اقدامی در این زمینه كرده اید؟
ما تلاش زیادی برای انعكاس رشادت های شهدا و ایثارگران انجام داده ایم. ما بیشتر از ۱۰ مصاحبه در این حوزه با بنیاد شهید داشته ایم و با خانواده های شهدا صحبت كرده ایم. علاوه بر این، در مراسم گرامیداشت ۲۲ بهمن، نمایندگان همه اقلیت های دینی به مرقد امام (ره) می روند و مقام شامخ شهدا مورد تجلیل قرار می گیرد. همین طور مراسم مستقلی در كنیسه ها برگزار می گردد كه خودِ من همیشه در آنها درباره فداكاری های شهدا صحبت می كنم و تا وقتی كه زنده هستم، این كار را ادامه خواهم داد.
جز این، یك كتاب با عنوان «گزارش یك دوران» باز تألیف كرده ام كه مشتمل بر تمام وقایع گذشته بر جامعه یهود در طول سال های قبل است. به تعبیری این كتاب، بخشی از تاریخ ملت ایران است، چراكه جامعه یهود، جزئی از مردم ایران هستند. مجوز كتاب مذكور دریافت شده و آماده انتشار است. به این ترتیب، كوشیده ام دِین خودرا به نحوی ادا كنم.
موضع جامعه كلیمی در قبال جنگ اقتصادی آمریكا مقابل ایران چیست؟
این مسئله، شامل حال تمام مردم ایران است و مواضع كلیمیان هم با ملت ایران، یكسان است.
من تقریباً هر هفته، یك مقاله در این زمینه می نویسم كه در روزنامه های «شرق»، «اعتماد» یا «ایران» منتشر می شود. موضع جامعه یهودی، كاملاً مشخص است و از طرف نماینده ما در مجلس شورای اسلامی باز ابراز شده است. هر موضوعی كه مبتلابه ملت ایران باشد، مسئله یهودیان، مسیحیان و زرتشتی ها باز هست. تحریم ها، موضوعی، غیر انسانی است كه به همه ملت فشار می آورد و مواضع ما كاملاً در این زمینه، آشكار است؛ ما باید دست در دست یكدیگر، شیوه های مقابله و خنثی كردن اقدامات غیرانسانی «ترامپ» و یارانش را تجربه كرده، با آگاهی، این بحران تحمیلی را تحمل نماییم و نقشه های خیال پردازانه ترامپ و دولتمردان ستیزه جوی آمریكا را نقش بر آب نماییم.
categories & tags
In جشن, جشنواره, کادو, هدیه
By سازمان, شركت, فرهنگ, فیلم