صد كادو: یك اسطوره شناس درباره جایگاه فعلی فرهنگ عمومی در سطح جامعه ی ایران معتقد است: امر فرهنگی نزد عامه ی مردم به شكل خود به خود مؤثرین و فعال ترین است اما نزد خواص جامعه، بخش دولتی یا قشر روشنفكر كه متاسفانه قریب به اتفاق هم غرب زده هستیم، كم فعال است و به امر نوستالژیك لوكس تبدیل گشته است كه همه می گوییم چه خوب بود اگر كماكان مؤثر بود، اما حیف كه نیست. در حالیكه كماكان در نزد عامه ی مردم فعال است.
بهروز عوض پور – پژوهشگر اسطوره شناسی – در گفت وگو با ایسنا، با توضیح فرهنگ، بیان كرد: انسان، تنها موجودی است كه برای مقابله با بخش مضر و خطرناك طبیعت چیزی به نام فرهنگ ابداع كرده است. اگر به صورت كلان نگاه نماییم، طبیعت ایجاب می كند كه روزی بمیریم. ازاین رو می توانیم بگوییم انسان، تنها حیوان مرگ اندیش است، تنها موجود زنده ای است كه از ابتدا می داند كه مقرر است یك روز بمیرد.
مواردی كه مرگ را قابل تحمل پذیرتر می كند
او با اشاره به اینكه برای مقابله با این مورد از نظر فیزیكی و ماتریالیستی هیچ راهكاری هم اكنون نداریم، اضافه كرد: بنابراین انسان، فرهنگ و محصولات فرهنگی را ابداع تا مرگ را تحمل پذیرتر كند. برای مثال به این منظور اسطوره ها، عرفان، ادیان را ابداع می كند؛ چونكه همه ی این موارد مرگ را قابل تحمل پذیرتر می كند.
این مدرس دانشگاه افزود: برای مثال اسطوره ها از نامیرایی صحبت می كنند. ما انبوهی از روایت اسطوره های ایرانی داریم كه مضمون آنها نامیرایی است. همینطور ادیانی كه در ایران بودند و شبه دین ها، همگی از زندگی بعد از حیات و در دنیای دیگر صحبت می كنند. از همین راه فرهنگ می تواند برای انبوه دیگری از امور طبیعی از امراض ساده گرفته تا پدیده های بزرگ طبیعی مقابله یا حداقل آنرا قابل تحمل تر كند.
عوض پور با اشاره به اینكه اجداد ما به صورت آگاهانه و غیر آگاهانه روی فرهنگ ایرانی كار كرده اند، اظهار نمود: وقتی می گوییم فرهنگ غنی داریم، یعنی چه؟ یعنی در قیاس با نقاط دیگر دنیا یا كشورهای همسایه ایران، روایت های اسطوره ای، كلان روایت های دینی و مكاتب عرفانی محكمی داریم. شاید بهتر باشد به این بپردازیم كه چرا این محصولات فرهنگی و در چه دوره های تاریخی خوب و چه جاهایی و چگونه ضعیف عمل می كنند؟
شكل گیری تخیل اجتماعی-فرهنگی به ۲۰۰ سال زمان نیاز دارد
او بیان كرد: می توان گفت، یك تخیل اجتماعی- فرهنگی حدود ۲۰۰ سال زمان می برد تا شكل بگیرد، سپس كم كم چاق تر یا ضعیف تر می گردد و با دیگر تخیلات اجتماعی- فرهنگی تضریب می گردد. اما انقطاع های شدید باعث می گردد كه ما به یك باره از آن فاصله بگیریم یا دور بیفتیم. اگر به بزنگاه های تاریخی انقطاعی نگاه نماییم، متوجه می شویم در آن دوره به یك باره از فرهنگ غنی خود فاصله گرفتیم یا به رغم آنكه این فرهنگ وجود دارد، نتوانستیم از آن استفاده نماییم.
این اسطوره شناس درباره اینكه فرهنگ عمومی در كدام بخش از جامعه ما عینیت دارد؟ هم توضیح داد: شوربختانه حدود ۲۰۰ سالی می گردد كه در فلسفه غرب دچار پوزیتیویسم (اثبات گرایی) و به تبعه آن سیانتیسم (علم گرای افراطی) شدیم. چرا ما در فلسفه به علم گرای افراطی منفی نگاه می كنیم؟ چونكه علم همواره در همه ی دوره های تاریخی وجود داشته كه مفید هم بوده است و مبحث آن همه ی علوم با هم، یعنی طبیعت، فیزیك و غیره به معنای واقعی كلمه بوده است. اما با گذشت زمان، بخصوص در ۲۰۰ سال اخیر علم مدعی شده است كه به امور غیر طبیعی مثل فرهنگ هم می تواند بپردازد.
نمی توان انسان را با مفهوم علمی سنجید
عوض پور افزود: در نتیجه این شرایط سبب شده ما نگاه تكنیكال، تحصلی – تحققی به این امور انسان داشته باشیم و ثمره آن هم سبب شده با شنیدن عبارت علوم انسانی هیچ تعجبی نكنیم، در حالیكه انسان جزو معدود متغییرهایی بوده كه در دوره های تاریخی متفق القول بوده ایم، نمی توان چنین متغییری را آزمایش كرد و با مفهوم علمی سنجید.
او اظهار نمود: وقتی به این نتیجه رسیدیم كه می توان به انسان هم به این شكل پرداخت، فرهنگ هم عرض طبیعت می گردد و سپس ذیل آن قرار می گیرد. برای مثال، در هنر و معماری همواره یك سری شاخص های فرهنگی به شاخص های طبیعی می چربید، مصریان برای خدایان خود اهرام می ساختند اما خودشان در كنار رود نیل و زیر كپرها زندگی می كردند. چه چیزی باعث می شده نسل ها، سالیان سال زحمت بكشند و چنین سازه ی سنگی بسازند و اگر چنین توانایی داشتند چرا برای سكونت خودشان نمی ساختند؟
این مدرس دانشگاه افزود: وقتی امروزه به شكل علمی نگاه می نماییم، می بینیم ضرورتی ندارد كه بادگیر بسازیم، بلكه ابزاری به نام كولر در هر اكوسیستمی جواب می دهد، بنابراین فرهنگ استفاده از بادگیر یا آب انبار خود به خود كمرنگ یا حذف می گردد. متاسفانه فرهنگ غرب كه ما هم به صورت كوركورانه از آن دنباله روی می نماییم، سبب شده غرب به جایی برسد كه متوجه شود جایی از كار مشكل دارد اما ما به چنین نتیجه ای نرسیدیم. غرب چگونه این مورد را حل كرده است؟ نوعی رویكرد مطالعاتی جدید و دانایی به اسم مطالعات فرهنگی ابداع كرده كه این معضل را حل كند.
فولكلورمان را چندان جدی نمی گیریم
عوض پور با اشاره به اینكه مطالعات فرهنگی، گفتمان های غیر رسمی را به اندازه گفتمان های رسمی جدی می گیرد، اعلام نمود: برای مثال، ما متون دینی را در جامعه خودمان جدی می گیریم اما فولكلورمان را چندان جدی نمی گیریم. همینطور بخش قابل توجهی از جامعه، كلان روایت های اسطوره ای را جدی می گیرند اما افسانه های سریان را چندان جدی نمی گیرند. مطالعات فرهنگی در ۲۰ سال اخیر و در آكادمی های دنیا به رویكرد قالب، با فاصله تبدیل گشته است، چونكه خیلی خوب روی این گفتمان های غیر رسمی فرهنگی كار می كنند و ثابت می كنند این ها نه تنها به اندازه گفتمان های رسمی بلكه بیشتر از شكل گیری و تداوم فرهنگ موثر و فعال می باشند.
او اظهار داشت: اگر سطح سواد و كتاب را در جامعه ایران كنار هم بگذاریم، در چند درصد از جامعه به گفتمان های رسمی دسترسی دارند و چند درصد گفتمان های غیر رسمی به صورت خودكار و اتوماتیك به كار می رود. برای مثال در روزهای اربعین چند نفر از جامعه به مفهوم آكادمیك كلمه به مبحث عاشورا می پردازند؟ آن وقت فخرفروشانه از بالا به پایین شعار می دهیم كه چرا رفتارهایی مثل سینه زنی، زنجیرزنی و قمه زنی خوب هستند و چرا نیستند؟ تا چه اندازه از این رفتارها اسلامی و تا چه اندازه غیراسلامی است؟ خیلی از كشورها رفتارهای مشابه این در جامعه ی خودشان انجام می دهند و ریشه این رفتار هم برای آنها سوال نیست. چرا؟ چونكه این رفتار در فولكلور آنها وجود دارد و آنرا در گفتمان های غیر رسمی بدون بحث پذیرفته اند و ما نمی توانیم آنها را ندید بگیریم.
پیشی گرفتن ایران باستان از ایران اسلامی و فرهنگ
این اسطوره شناس افزود: شاید تنها راه رستگاری این باشد كه آكادمی های ما به سرعت مطالعات فرهنگی را بگیرند و اگر لازم بود به سرعت بومی سازی كنند، شاید بخشی از آن در جامعه ی ما چندان جواب ندهد اما هم اكنون در سطح جهانی تنها نحو از دانایی است كه مطالعه روی فرهنگ عامه را آكادمیك كرده است.
عوض پور همینطور درباره نقش فرهنگ عمومی در سرنوشت یك جامعه توضیح داد: می توان از زوایای مختلف به این مورد نگاه كرد. اگر بخواهیم به شكل اسطوره شناسانه به آن نگاه نماییم، رویكرد مشخصی به نام اسطوره كاوی وجود دارد كه روش ها و شیوه های متعددی دارد و همه ی آنها سر یك امر متفق القول هستند. ما در این باره می توانیم از عبارت حوضچه معنایی صحبت نماییم كه به صورت همزمان، زمان بند و مكان بند است. بانی این امر یك اسطوره شناس فرانسوی به نام دورانت است كه آنرا به شكل گیری یك دلتا در محل برخورد یك رودخانه به دریا تشبیه می كند. به همان اندازه كه عوامل متعددی در شكل گیری آن دخیل هستند عوامل متعددی در قوت ضعف یك روایت فرهنگی بخصوص فرهنگ عامه موثر هستند و شكل آنرا مشخص می كنند.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینكه می توان تحقیق كرد كه در دوره معاصر كدام یك از این عوامل بیشتر موثر بودند و یا شكل این دلتا چگونه دیده می شود، اضافه كرد: می توان سراسطوره های آنرا درآورد یا به صورت جزئی به آنها پرداخت. به عقیده من می توان به ایران باستان، ایران اسلامی و فرهنگ بعنوان سراسطوره های فعال اشاره نمود كه در ۲۰۰ سال اخیر مطرح بوده اند و نحوه ی همنشینی و حضور این سه بخش، فرهنگ ما را شكل می دهد.
عوض پور اظهار داشت: مشكل ما این است كه چون مطالعه روشمند و نظام مند نداریم ازاین رو نمی توانیم به راحتی درباره این مسائل قضاوت نماییم. برای پاسخ دادن به نقش فرهنگ عمومی در سرنوشت یك جامعه باید با عنایت به اسطوره كاوی، نحوه ی همنشینی سه بخش ایران باستان، ایران اسلامی و فرهنگ را در جامعه فعلی كار كنم تا بتوانم پاسخ دقیق بدهم اما پاسخ غیر دقیق این است كه این سه بخش كماكان به كار هستند و ایران باستان در دهه های اخیر از دو بخش دیگر پیشی می گیرد.
categories & tags
In جشن, جشنواره, کادو, هدیه
By فرهنگ, هنر